۱۳۹۱ آبان ۱۲, جمعه

عيد غدير خم مبارک

علي در عرش بالا بي نظير است
علي بر عالم و آدم امير است
به عشق نام مولايم نوشتم
چه عيدي بهتر از عيد غدير است؟


در باب عید غدیرآمده است:

روز عید غدیر عید الله الاکبر و عید آل محمّد(ص) است و در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که از آنجناب پرسیده شد آیا مسلمانان را غیر از جمعه و فطر و قربان عیدی هست؟

فرمودند:آری. عیدی هست که حرمتش از همۀ اعیاد بیشتر است.

راوی گفت: کدام عید است؟

حضرت فرمودند: روزی است که پیامبر(ص) امیر المومنین علی(ع) را به جانشینی خود نصب فرمود و اعلام کرد: هر که من مولا و آقای اویم، پس علی مولا و آقا و پیشوای اوست و آن روز هیجدهم ذی الحجه است.

راوی گفت: در آن روز چه کار باید انجام داد:

فرمود: باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمد و آل محمد(ص) را یاد کنید و بر ایشان صلوات فرستید. رسول خدا(ص)، علی(ع) را وصیّت کرد که این روز را عید گرداند و هر پیامبری به جانشین خویش وصیّت می کرد این روز را عید گرداند.

و در حدیثی از امام رضا(ع) خطاب به ابن ابی نصر بزنطی آ مده است که فرمود: ای پسر ابی نصر! هر کجا که باشی بکوش روز عید غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیر المومنین حاضر شوی. به درستی که خداوند می آمرزد در این روز از هر مرد و زن مومن گناه شصت سال ایشان را؛ و از آتش دوزخ آزاد می کند دو برابر آنچه که در شبهای قدر و فطر و ماه رمضان آزاد کرده است و پرداخت یک درهم در این روز به برادران مومن برابر با هزار درهم در اوقات دیگر است؛ و در این روز به برادران مومن خود نیکی و احسان کن و هر مرد و زن مومن را شاد گردان. به خدا سوگند اگر مردم فضیلت این روز را چنان که باید بدانند، هر آینه فرشتگان با ایشان هر روز ده مرتبه مصافحه کنند.



برای این روز شریف اعمال زیادی وارد شده که ما به اختصار به بعضی از این اعمال اشاره می کنیم. (جهت تفصیل بیشتر به کتاب شریف مفاتیح الجنان مراجعه شود.)

1- روزه.

2- غسل کردن.

3- زیارت حضرت علی(ع) که یکی از آنها زیارت "امین الله" است.

4- خواندن دعای "ندبه".

5- چون مؤمنی را ملاقات کند، این تهنیت را بگوید: «الحمد الله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایه امیر المومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام.»



و برای این امور فضیلت بسیاری ذکر شده است:

پوشیدن لباسهای نیکو - زینت کردن - استعمال بوی خوش - شادی کردن و شاد نمودن شیعیان امیر المومنین - گذشت از تقصیر شیعیان - برآوردن حاجت آنان - صله رحم - اطعام اهل ایمان - شکر و سپاس به خاطر نعمت بزرگ ولایت و...

۱۳۹۱ مهر ۴, سه‌شنبه

پروژه ایلومیناتی برای جنگ های جهانی وجنگ جهانی سوم

بسم الله الرحمن الرحبم

پروژه ایلومیناتی برای جنگ های جهانی وجنگ جهانی سوم


آلبرت پایک که یک ماسون درجه 33 بود .او الهامات تصویری را که داشته در نامه ای به گیسپپه مازینی رسانده است . در واقع پایک چگونگی طرح و ایجاد جنگ های بزرگ که در نهایت موجب به وجود آمدن نظم نوین خواهد بود را شرح داده است .

و شگفت زده خواهید شد اگر بدانید آنچه تاکنون به وقوع پیوسته درست با این الهامات و طرح پایک تطابق کامل دارد !

این نامه در اصل درکتابخانه ی موزه سطنتی انگلستان در دسترس بوده وتوسط رئیس سازمان اطلاعات پیشین نیروی دریایی سلطنتی کانادا به نام گای کارل کپی شده است . البته خود موزه وجود همچین نا مه ای را رد کرده ولی خود کارل در کتابش (شیطان شاهزاده ی این دنیا ) تصریح کرده که دارنده فعلی این نامه به او گفته است که در آن زمان این نامه در کاتالوگ دارایی های موزه وارد نشده بود . این مطلب را او در سال 1925 بیان کرده بود .

البته تا کنون مطلبی بر صحت وجود یا عدم وجود این نامه وجود ندارد ولی موضوع آن سالهاست مورد بحث در میان افراد مختلف می باشد .

حال به متن نامه میپردازیم و اینکه چگونه طرح سه جنگ جهانی از سالهای دور ریخته شده !

اولین جنگ باید ایجاد گردد تا ایلومیناتی ها بتوانند سزار روسیه را از بین ببرند و آن مکان را تبدیل به دژ کمونیستها کنند. اختلافات و واگرایی هایی که توسط ماموران ایلومیناتی بین انگلستان و آلمان ایجاد می شود می تواند جرقه ی این جنگ را بزند . در آخر این جنگ کمونیسم ساخته خواهد شد تا سایر دولتها را در هم بکوبد و مذهب را تضعیف نماید .

(( تاریخ دانان می دانند که پیمان اتحاد سیاسی بین انگلستان وآلمان در بین سالهای 1871 و 1898 توسط اوتو وان بیسمارک (یکی از یاران پایک ) ایجاد شد و همین امر وسیله ای شد که موجب بروز جنگ جهانی اول گشت . ))

دومین جنگ باید با بهره گیری از اختلافات میان فاشیست ها و سیاست مداران صهیونیست ایجاد گردد . روند جنگ باید به گونه ای باشد تا در انتهای آن نازیسم از بین برود و سیاست مدران صهیونیست آنقدر قدرتمند گردند تا بتوانند کشور اسرائیل را در فلسطین ایجاد کنند . در پایان جنگ کمونیسم جهانی باید آنقدر قدرتمند شود تا با مسیحیت جهانی یک تعادل قدرت ایجاد کند . سپس مهار گردد تا در موعد مقرر ما برای ایجاد آخرین تحولات ناگهانی جهانی از آن استفاده کنیم .

(( پس از جنگ جهانی دوم کمونیسم به شدت قدرت یافت و شروع به بلعیدن دولتهای ضعیف نمود . به طوری در سال 1945 در کنفرانس پاتس دام که استالین ترومن و چرچیل در آن حضور داشتند بخش بزرگی از اروپا به روسیه داده شده .

در ضمن افرادی شايد این ایراد را بگیرند که در سال 1872 نه صهیونیسمی بوده نه نازی . ولی باید این موضوع را مد نظر داشت که ایلومیناتی ها این جنبش ها به وجود آوردند. درضمن منشا واژه و ایدئولوژی کمونیسم از انقلاب فرانسه که در سال 1785 انجام شد حتی 4 سال پیش از آن بوده است . ))

سومین جنگ باید بوسیله ی ماموران ایلومیناتی و با استفاده از اختلافات میان سیاست مداران صهیونیست و لیدر های دنیای اسلام صورت بپذیرد . جنگ باید به گونه ای باشد که دو طرف (اسلامیون عرب و اسرائیلی ها ) کاملا یکدیگر را نابود کنند . در این مدت کشورهای دنیا نیز به دو گروه تقسیم شده بر سر این موضوع جنگ را تا نابودی کامل اقتصاد و اخلاق و …. به پیش می برند . بعد ازآن ما نهیلیسم (پوچ گرایی ) و بی خدایی را ترویج خواهند کرد ودامن خواهند زد به یک تحول اجتماعی جهانی گسترده ونیرومند که به جهانیان قدرت بی خدایی را نشان خواهد داد که این منشا تمام وحشی گری ها وآشفتگی ها خواهد بود . سپس ساکنان شهرها به مقابله یک عده انقلابی بر خواهند خواست و آنهایی را که مخالف تمدن هستند را نابود خواهند کرد و در این میان بسیاری از مسیحیت دست خواهند کشید . از این لحظه به بعد تعداد زیادی به جستجوی ایده آل های دیگر خواهند رفت و در میان این سردر گمی ما دکترین لوسیفر را علنی خواهند کرد که جریانی را بوجود خواهد آورد که در نهایت منجر به این خواهد شد که بیخدایی و مسیحیت را نابود می کند .

۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

سازمان های اجرایی ایلومناتی

بسم الله الرحمن الرحیم

سازمان های اجرایی ایلومناتی



نهادهای اجرایی «ایلومیناتی»ها عبارتند از: سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی اروپا (OCDE)

سازمان هدایت کننده «بازار نوین فرا آتلانتیک» (AIMS)، که قوانین و مقررات تجارت جهانی را مشخص ساخته، از نزدیک بر سیاست اقتصادی کشورهای غربی تأثیرگذار است. این سازمان 30 کشور توسعه یافته را که «از اصول اقتصاد بازار پیروی می‌کنند،» گردهم می‌آورد.

صندوق بین‌المللی پول (IMF) و بانک جهانی: این دو نهاد مالی اقتصاد و محیط زیست کرۀ زمین را از طریق وام‌هایی که به شرط اجرای یک سیاست اقتصادی فوق‌لیبرال، و به زیان واقعیت‌های انسانی و اکولوژیک اعطا می‌گردد، ترسیم می‌کنند. سازمان تجارت جهانی (WTO): قوانین و مقررات تجاری جهانی را از طریق کاهش بیش از حد اختیار تصمیم‌گیری کشورها در زمینۀ اقتصاد و یا محیط زیست، تعیین می‌کند.

کمیسیون اروپا یا «کمیسیون بروکسل»: که دولت اتحادیۀ اروپاست. اعضای این کمیسیون انتخاب نمی‌شوند، و مردم نیز هرگز در جریان نتایج تصمیم گیری‌های آنان قرار نمی‌گیرند. بخش‌های فزاینده‌ای از قدرت کشورها به این «کمیسیون» که تحت هیچ کنترل دموکراتیکی قرار ندارد، انتقال داده شده است. (80 درصد قوانینی که در کشورهای عضو اتحادیه اروپا به اجرا درمی‌آید، قوانین اروپایی هستند) انتقال بخش‌هایی از حاکمیت کشورها از سوی سیاستمدارانی از جناح‌های راست و چپ و با هدف خارج ساختن بخش مهم و اساسی تصمیمات اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی از حیطۀ اختیارات تصمیم‌گیری عمومی، انجام پذیرفته است.

علاوه بر این، «کمیسیون اروپا» خود تماماً زیر نفوذ لابی‌های صنعتی قرار دارد که الهام‌بخشان بزرگ قوانین و مقررات اروپایی هستند. سیاست اروپا با همکاری نزدیک «میزگرد اروپا» (European Round Table) تعیین می‌گردد که سران بزرگترین شرکت‌های چند ملیتی اروپا را گردهم می‌آورد. «میزگرد اروپا» در تمامی تصمیمات بزرگ اقتصادی، مالی، اجتماعی و یا زیست محیطی شراکت دارد. و بالآخره، بسیاری از کمیسرهای اروپایی به شرکت‌های چند ملیتی و یا شبکه‌های نفوذی طرفدار لیبرالیسم و جهانی‌سازی بسیار وابسته‌اند.

شایان ذکر است که «AMI» (به زبان فرانسه) یا «MAI» (به زبان انگلیسی) یک توافق بین المللی است که به طور کاملاً پنهان و محرمانه از سال 1995 تحت نظارت «سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی اروپا» به اجرا درآمده و پیامدهای آن خطری بی‌سابقه برای دموکراسی محسوب می‌شود. رسانه‌ها که اغلب به چندملیتی‌های طرفدار این توافقنامه تعلق دارند، درمورد وجود و محتوای این معاهده پیوسته سکوتی خارق‌العاده اتخاذ کرده‌اند. اصل عمدۀ «AMI» برپایۀ ایجاد مجموعه‌ای حقوقی برای چندملیتی‌ها، به زیان دولت‌ها و مردم استوار است، بی‌آنکه در ازای آن کمترین اجباری را برای این شرکت‌ها به وجود آورد.

۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه

قانون اساسي ماسون‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم

قانون اساسي ماسون‌ها

اين سنگ که گاهي "سنگ دايره آمريکايي" نيز خوانده مي شود "رهنما سنگ" نام دارد و يک يادبود گرانيتي در منطقه "البرت کانتي" در ايالت جورجياي آمريکاست که ارتفاع آن با احتساب سنگ بناهاي فرو رفته در در خاک به 20 پا (6.1 متر) و بدون آنها به 18 فوت (5.5 متر) مي رسد. اين بنا از شش قطعه گرانيت به ارزش وزني 240 هزار پوند (معادل يکصد و 10 هزار کيلوگرم) تشکيل شده است. يک قطعه در وسط و چهار قطعه در اطراف آن قرار دارند. يک سنگ هم بر روي همه پنج قطعه قرار دارد که از نظر ستاره شناسي در يک رديف قرار دارند. لوحي در سمت غربي سنگ جورجيا در زمين فرو رفته که تاريخ و هدف آن را بيان مي کند.
در ژوئن 1979 ميلادي، شخصي با نام مستعار "آر. سي. کريستين"، شرکت گرانيت "البرتون" را براي ساخت اين بنا اجاره کرد. يک فرضيه معروف مي گويد که انتخاب اين اسم مستعار به نشانه احترام به "کريستين روزنکروز"، نظريه پرداز مذهبي قرن 17 ميلادي صورت گرفته است.

نوشته ها

پيامي که يک مجموعه 10 اصلي به هشت زبان را شامل مي شود بر روي سنگ جورجيا حک شده است. بر روي هر طرف هر کدام از چهار سنگ بزرگ يک اصل نوشته شده است. اگر از طرف شمال در جهت عقربه هاي ساعت حرکت کنيد، زبان ها بدين ترتيب خواهند بود: عبري، انگليسي، اسپانيولي، سواحيلي، هندي، چيني، عربي و روسي:

1.جمعيت بشر را در توازن با طبيعت، به 500 هزار نفر کاهش دهيد.

2. بازتوليد را بصورت منطقي پيش ببريد و مهارت و تنوع را افزايش دهيد.

3. براي بشريت يک زبان واحد زنده تعيين شود.

4. هر چيزي را با ادله اعتدالگرايانه عشق، اعتقاد و عُرف، حاکم کنيد.

5. با تکيه بر قوانين و دادگاه هاي عادلانه از مردم و ملل دفاع کنيد.

6. همه کشورها بايد بتوانند مناقشه هاي خارجي خود را در يک دادگاه جهاني حل کنند.

7. از قوانين فرعي و قانونگذاران ناکارآمد دوري شود.

8. بين حقوق فردي و وظايف اجتماعي تعادل برقرار گردد.

9. در راستاي جست وجوي ابديت به حقيقت، زيبايي و عشق احترام گذاشته شود.

10. غده سرطاني روي زمين نباشيد و درها را به روي طبيعت باز کنيد.


رهنماسنگ

يکي دو متر دورتر به سمت غرب "رهنماسنگ"، سنگي گرانيتي قرار دارد که بر روي اين لوح، اطلاعاتي در مورد رهنماسنگ و زبان هاي موجود نوشته شده است. اطلاعاتي در مورد اندازه، وزن و مشخصات نجومي سنگ ها، تاريخ نصب و سرمايه گذاران پروژه. همچنين اطلاعاتي در مورد محفظه محتواي آثار تاريخي زير اين لوح، موجود است اما حوادث موجب شده که اطلاعاتي که در مورد تاريخ قرار دادن محفظه وجود دارد از روي لوح پاک شود.
بر روي نام مستعار روي لوح، ترک ايجاد شده است بگونه اي که در ظاهر "نام مستعار" دچار غلط املائي شده است. در مرکز هر گوشه لوح، يک دايره وجود دارد. که چهار جهت جغرافيايي را نشان مي دهد. در دايره فوقاني لوح نوشته شده است: "سنگ رهنماي جورجيا: بنا شده در 22 مي 1980 ميلادي". زير اين عبارت نوشته شده: "رهنماي عصر خرد". در چهار حاشيه دايره بزرگ نام چهار زبان باستاني نوشته شده است: بابلي (به خط ميخي)، يوناني باستان، سانسکريت و مصري باستان (به خط هيروگليف).
در سمت چپ لوح، در دو ستون اينچنين نگاشته شده است:

مشخصات نجومي:
کانال رد شده از سنگ، يعني قطب نجومي
شيار افقي يعني سفر ساليانه خورشيد
پرتو آفتاب بخش فوقاني سنگ به نيمروز ساليانه اشاره دارد.
نويسنده: آر. سي. کريستين (نام مستعار)
اسپانسرها(حاميان): گروهي کوچکي از آمريکايي ها که در پي "عصر خِرد" هستند.
محفظه آثار تاريخي: حدود دو متر زير سنگ داراي دريچه است.

زبان ها
زير دو ستون مذکور اينچنين نوشته شده است: "زبان هاي رهنما سنگ". اين هشت زبان جديد در گوشه هاي يک چند ضلعي نوشته شده اند يعني هر کدام بر سر يک ضلع بصورت موافق عقربه هاي ساعت: انگليسي، اسپانيايي، سواحلي، هندي، عبري، عربي، چيني، و روسي.
در دايره زيرين سنگ نيز اينچنين نوشته شده است:
"براي اطلاعات بيشتر به موزه و نمايشگاه گرانيت البرتون مراجعه شود."
جورجيا، البرتون، خيابان دانشگاه
مشخصات نجومي
چهار سنگ بيروني محدوده انحراف زاويه قمري سال را نشان مي دهند. در ستون مرکزي، مي توان يک سوراخ را ديد که "ستاره شمالي خارج از محدوده" زمان در آن قابل مشاهده است و شياري که در آن محل قرار دارد انقلابين و اعتدالين خورشيد را نشان مي دهد. روزنه موجود در بخش فوقاني سنگ، اجازه مي دهد که اشعه خورشيد هر روز ظهر از آن عبور کرده و بدين ترتيب پرتويي از مرکز سنگ بيرون زده تا نويدبخش روز باشد.

نشاني
رهنماسنگ جورجيا بر فراز تپه هاي البرت کانتي در جورجيا در 140 کيلومتري شرق آتلانتا قرار دارد. اين سنگ در شرق بزرگراه "هارت ول" جورجياست که براحتي از داخل بزرگراه قابل مشاهده است. در کنار بزرگراه مي توانيد تابلوي "بطرف جاده رهنماسنگ" را مشاهده کنيد. اين رهنماسنگ در پست ترين نقطه "البرت کانتي" قرار گرفته است.

مالکيت
"البرت کانتي" نام صاحب زمين هاي اين سنگ بزرگ است. "آر. سي. کريستين" اين زمين ها را که پنج جريب بود از "وين مولريکس" خريده و با سند به البرت کانتي تقديم کرده است.
طبق يک روايت، در مارس 1980 ميلادي در حضور 100 نفر، از اين اثر پرده برداري مي شود اما روايت ديگر مي گويد که در 22 مارس 1980 ميلادي در حضور 400 نفر از اين اثر پرده برداري شده است.



آشنایی با ایلومناتی (قسمت دوم)

بسم الله الرحمن الرحیم

آشنایی با ایلومناتی (قسمت دوم)


بازیکنان اصلی در زمینه ی بین المللی متعلق به 13 خانواده ثروتمند جهان هستند و عمده ی انها مردانی هستند که از پشت صحنه بر جهان حکومت می کنند . انها تصمیم گیرندگانی هستند که قوانینی را برای رئوسای جمهور و دول تنظیم می کنند و انها اغلب از چشم تیز عموم حفظ می شوند چون نمی توانند تیزبینی را تحمل کنند.اصالت انها به هزاران سال بر می گردد و در حفظ اصالت خود از نسلی به نسل دیگر بسیار دقیق هستند. قدرت انها در مخفی بودن و اقتصاد انهاست. پول قدرت می اورد. روشنفکران مالک تمام بانکهای بین المللی ، نفت و قدرتمندترین مشاغل صنعت و تجارت هستند. انها در سیاست نفوذ می کنند و صاحب دول هستند یا حداقل انها را کنترل می کنند.مثال این گفته انتخابات ریاست جمهوری امریکاست. پوشیده نیست نامزدی که بیشترین حمایت پولی را داشته باشد برنده ی انتخابات است، چون این قدرت را برای از میان برداشتن کاندید رقیب دارد به وجود می اورد.و چه کسی از کاندیدای درست حمایت می كند؟ روشنفکران.

آنها از هر دو طرف حمایت نمی کنند. انها تصمیم می گیرند چه کسی رئیس جمهور بعدی خواهد شد و برای برنده شدن آن تلاش می کنند حتی اگر مجبور به تقلب باشند.اغلب مبارزات ریاست جمهوری با پول موادمخدر سرمایه گذاری می شوند ، یعنی روشنفکران هم در کار تجارت مواد مخدر هستند. انتخابات واقعا ضروری نیستند اما به امکان رای می دهند بنابراین می توانیم در یک بازی شرکت کنیم ، آنها به پیروی از قانون تظاهر می کنند. اما آیا رئیس جمهور بازی را ترتیب می دهد؟ نه. قدرت با سیاستمداران نیست، بلکه در دست روشنفکران است که اغلب اعضای عالی رتبه ی آن بانکداران هستند. کاندید های پیشتاز برای ریاست جمهوری به دقت از افراد اصیل 13 خانواده ی روشنفکر انتخاب می شوند و اگر ما تمام رئیس جمهور های ایالات متحده را از اغاز تا کنون بررسی کنیم می بینیم که اغلب انها از همان نسل سلطنتی هستند و همه خویشاوند بودند که شجره ی خانوادگی مرتبطی دارند. اشرافیت معادل روشنفکری است. پس اهداف روشنفکران چیست؟ برای ایجاد یک حکومت جهانی و یک یستور جدید جهانی با افراد بالامرتبه برای هدایت جهان به سمت بردگی و فاشیسم. این هدف قدیمی انهاست برای درک کامل ان یکی باید بفهمد که این هدف از نوعی نیست که گمان می رود در طول عمر به دست می اید.

هدفی بوده است که باید به کندی در طول مدت زمان طولانی تکمیل شود. تمام انجمن ها توسط روشنفکران کنترل می شوند و به انها تعلق دارد.شناخته شده ترین انها فراماسونها می باشند. افرادی که انجمن ها و روشنفکران را کنترل می کنند شیطان پرستان هستند. انها به جادوی سیاه عمل می کنند. خدای آنها لوسیفر است. مهم نیست من و شما به این باور داشته باشیم یا نه انها کار خود را با جدیت انجام می دهند. سیاره ای که اصلا گمان نمی رود به هیچ شکلی دارای جادو باشد مگر در فیلمها و کتابها، و اگر کسی به شما بگوید حتما مورد تمسخر قرار می گیرد. بعد از اینکه افراد فیلم ارباب حلقه ها را تماشا کردند، جادوی بیشتری را در زندگی شان وجود داشت… کنترل ذهن و هوش از نهان توسعه می یابد. با غلبه بر صنعت فیلم و با کنترل هنر های زیبای انها می دانند چگونه نوجوانان را وادار کنند به ساز انها برقصند و واقعیت از نوع انها را بپذیرند. موزیکی که نوجوانان مجبور هستند به انها گوش فرا دهند اغلب کاملا بدون کیفیت هستند و انها را به سوی مواد مخدر ، خشونت ، بی عاطفگی و ماشینی بودن سوق می دهد.همچنین برای کنترل ذهن هم استفاده می شود. کمپانی ها موسیقی با کیفیت را رد می کنند چون Black Sabbath و Rolling stones در اغاز دهه ی 70 و قبل از انها شیطان پرستی از طریق صنعت موسیقی ارتقا یافته است.بسیاری از گروهها همان راه را در پیش گرفتند و همیشه فروش بالایی داشتند. همان چیز در هالیوود هم رخ می دهد. فیلمهای ای . تی و روز رستاخیز و فاجعه در راستای شیطان پرستی رایج شده اند. در بالا گفتم افرادی که روشنفکران را کنترل می کنند اعضای ثروتمندترین 13 خانواده ی دنیا هستند که ناشناس و مخفی هستند و رهبری از فردی به فردی دیگر در طی نسلها منتقل شده است. با وجود این، هیچ رازی برای همیشه پوشیده نمی مانند و دیر یا زود فاش می شود و در این مورد هم صدق می کند. کسی این خانواده ها را دقیقا نمی شناسد اما اخیرا به خاطر اینکه از دستور روشنفکران سرپیچی کردند و اطلاعات قابل ملاحظه ای را فاش کردند شناخته شده اند. در اینجا نام 13 خانواده را می اوریم:

1- Astor

2- Bundy

3- Collins

4- DuPont

5- Freeman

6- Kennedy

7- Li

8- Onassis

9- Rockefeller

10- Rothschild

11- Russel

12- Van Duyn

13- Merovingian

ان خانواده ها را می توان دقیقا در کتاب Fritz Springmeier مطالعه نمود: » اصالت روشنفکران»

منبع:(www.ufolove.wordpress.com)

آشنایی با ایلومیناتی (قسمت اول)

بسم الله الرحمن الرحیم

آشنایی با ایلومیناتی (قسمت اول)


«ایلو میناتی» (Illuminati) واژه ای لاتینه كه معنای «آگاهان»، «روشنفكران»، «روشن بنیان» و «سرآمدان» رو داره. با این توصیف، گروهی از «بزرگان» جهان كه خود رو گلچین شدگانی از بین نخبگان و برگزیدگان می دونن، تصمیم گرفتن كه قدیمی ترین، مرموزترین و محرمانه ترین سازمان های مخفی «اربابان (خود خوانده) جهان» رو به این نام بخوانند. اکثر این سازمان ها در جامعه پایگاه و اعضایی دارن و هویت اونا بر مردم معلوم است، اما اعضای «ایلومیناتی» به وضوح شناخته شده نیستند، اگرچه برخی نام ها مصرانه بر زبان ها جاری است. قدر مسلم آن كه، این سازمان از خاندان های بزرگ سرمایه داران یا اشراف، مانند «راتشیلد»ها، «هریمن»ها، «راسل»ها، «دوپون»ها، «ویندسور»ها و یا «راكفلر»ها- از جمله، «دیوید راكفلر» اجتناب ناپذیر، از بنیانگذاران گروه «بیلدربرگ» و «شورای سیاست خارجی»- تشكیل شده است.

ایلومیناتی»ها از سال 1776 به فعالیت مشغولن. در این تاریخ، فردی مسیحی- از «ژزوئیت»های سابق- به نام «آدام وایسهاوپت» فرقه «ایلومیناتی» را در «باویر» آلمان بنیان نهاد. در اون دوران، پروژه «ایلومیناتی»ها تغییر كامل و بنیادین جهان از طریق نابودی قدرت نظام های سلطنتی را شامل می شد كه در آن زمان مانعی بر سر راه پیشرفت جامعه و اندیشه ها به شمار می اومدن. گفته می شه كه انقلاب كبیر فرانسه و بنیانگذاری ایالات متحده نیز حاصل استراتژی اونا بوده. از دیدگاه «ایلومیناتی»ها، دموكراسی سیاسی «وسیله»ای بیشتر نیس و به هیچوجه نمی تونه یك «هدف» تلقی شه. از نظر اونا، جماعت مردم به طور طبیعی جاهل و احمق و بالقوه تندخو و زودخشم است، و بنابراین جهان صرفا باید از سوی نخبگانی آگاه و روشن بین هدایت شه. به این صورت، اعضای این گروه به مرور زمان از «توطئه گرانی خرابكار» به «سلطه گرانی بیرحم» تبدیل شدن كه هدف اصلی و اساسی شون حفظ قدرت و استیلای خود بر مردمه.

تأسیس گروه «ایلومیناتی» سرآغاز اجرای طرحی بود كه باید طی قرون متمادی و از طریق كنترل نظام مالی نوظهور انجام می پذیرفت تا استیلای كامل بر جهان حاصل گردد، و به همین منظور نیز طراحی شده بود. اجرای این طرح سپس در بطن این «برگزیدگان موروثی» از میان نخبگان و روشنفكران، همانند مشعلی پایدار، نسل به نسل دست به دست گردیده، با تحولات تكنولوژیك، اجتماعی و اقتصادی مطابقت یافت.


برخلاف سازمان های دیگه «اربابان جهان»، «ایلومیناتی»ها صرفا یك «باشگاه تعمق» ساده و یا یك «شبكه نفوذی» نیستن، بلكه سازمانی رو تشكیل می دن كه ماهیت واقعی اون كاملا مبهم، مشكوك، محرمانه و اسرارآمیزه.

واژه «ایلومیناتی» از كلمه لاتین «ایلومیناره» سرچشمه می گیره كه خود به معنای «روشن كردن»، «دانستن» و «شناختن» است. پس، «ایلومیناتی» معنای «آگاهان»، «روشنفكران» و یا «روشن بینان» را دارد. و در واقع نیز، «ایلومیناتی»ها خود را صاحب شناخت، كرامت و خردی برتر می دانند كه از زمان های بسیار دور به ارث برده اند و بر این پندارند كه این خود بدانها مشروعیتی برای فرمانروایی بر بشریت می بخشد. «ایلومیناتی»ها شكل مدرن یك جامعه مخفی و سری بسیار قدیمی به نام «اخوت مار» رو تشكیل می دن، كه ریشه و اصل آن به ریشه های تمدن غرب، در بیش از 5000 سال پیش، یعنی تمدن های سومر و بابل برمی گرده.

۱۳۹۱ مرداد ۲۲, یکشنبه

زلزله ی آذربایجان

زلزله ی آذربایجان




دارند مرا از زمین می کشند بیرون
ز آغوش ِ تو
چیزی بگو
ببین
جز من تویی که مانده ای
بگو
جای تو، من مُرده ام ..
دستم را بگیر
قرارگذاشته بودم
حالا که خانه دارد می ریزد
در آغوش ِ تو فرو بریزم

از چه لرزیدی آذرآبادگان من... ؟

هموطنان آذری ، تمام ایران در سوگ تو بنشسته است ..بنگر اطرافت را ، ترک ، لر ، بلوچ و ... در ماتمت شریک اند.کاش می شد مرهمی بر دلت گذاشت...تسلیت تیم میهن دانلود را در از دست دادن عزیزتان پذیرا باشید،
از تمامی مردمان سرزمین پارس، ایران عزیز تقاضا داریم فردا با مراجعه به پایگاه های انتقال خون در سرتاسر کشور نسبت به انجام وظیفه ی انسانی و ایرانی خود ، کمال هموطن دوستی را به همگان اثبات نمایند.همچنین می توانید کمک های نقدی را به بانک های مربوطه اهدا نموده، هلال احمر آماده دریافت كمك های مردمی جهت زلزله زدگان آذربایجان شرقی می‌باشد.

۱۳۹۱ مرداد ۱۱, چهارشنبه

شباهت فراماسونری و دجال روایات اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

امیرالمومنین (ع) فرمودند: وی (دجال) بر الاغ سفیدی سوار است , یک گام الاغش یک میل راه است! زمین در زیر پای او نوردیده میشود. با صدای بلند خود چنان ندا در میدهد که از مشرق تا مغرب جن و انس و شیاطین صدای او را میشنوند!

در روایات اسلامی، احادیث فراوانی در مورد دجال و خر دجال گفته شده است و معصومین (ع)، فتنه ای که توسط دجال برپا می شود را سخت ترین فتنه ی تاریخ دانسته اند. معصومین (ع) همواره درباره ی دجال به مسلمانان هشدار داده اند و مسلمین را از فریب خوردن توسط دجال برحذر داشته اند. در روایات ذکر شده است که دجالان زیادی در طول تاریخ خواهند آمد، اما دجال آخرالزمان از همه خطرناک تر خواهد بود. توصیفاتی که در روایات پیرامون دجال و خر دجال آمده اند، مربوط به همین دجال آخرالزمان می باشد. با این اوصاف، لزوم شناخت دقیق این موجود خبیث بر هیچ کس پوشیده نیست، زیرا که در صورت عدم شناخت دجال، انسان ها ممکن است فریب خورده و دجال را یاری کنند و بدین ترتیب شقاوت ابدی را برای خود بخرند. معصومین (ع) برای این که مومنین را از چنگال دجال رهایی بخشند، نشانه ها و توصیفات دجال را در روایات فراوانی ذکر کرده اند تا مومنین با مطالعه ی این توصیفات، بتوانند دجال را بشناسند و از افتادن در دام دجال برهند. نکته ی مهمی که در روایات دجال حایز اهمیت است، این است که روایات پیرامون دجال، بسیار گسترده و گوناگون بوده و بسیاری از آن ها از نظر سندی یا محتوایی مخدوش می باشند؛ اما در هر حال روایات مستند فراوانی نیز وجود دارند که می توانند راهگشای مسلمانان باشند. از سوی دیگر، در بین علما نظرات متفاوتی در مورد محتوای روایات دجال وجود دارد. برای مثال عده ای از علما معتقدند که دجال و خر او شخصیت هایی حقیقی هستند و در واقع دجال یک انسان، و خر او واقعاً یک خر می باشد. اما عده ای دیگر از علما که تعدادشان نیز بسیار زیاد است، معتقدند که دجال و خر دجال توصیفاتی نمادین از جریان های فکری، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خاصی هستند که مسلمانان و دیگر انسان ها را فریب داده و خطرناکترین فتنه ی تاریخ را رقم می زنند. در نظر این خادم حقیر آقا امام زمان (عج)، به احتمال بسیار زیاد، سخن گروه دوم از علما (که قایل به نمادین بودن توصیفات روایات در مورد دجال و خر دجال هستند)، صحیح تر به نظر می رسد؛ زیرا سخن گروه اول علما بنا به دلایلی کمتر قابل پذیرفتن است. برای مثال اگر بپذیریم که واقعاً دجال انسانی یک چشم و دارای ویژگی های بسیار عجیب است و خرش نیز خری استثنایی است و از هر مویش نغمه ای بلند می شود، چگونه می توان پذیرفت که عده ی زیادی به دورش جمع می شوند و از وی حمایت می کنند؟ زیرا اگر انسانی با این ویژگی های عجیب و غریب همراه با خری عجیب تر از خودش! ظاهر شود، انسان ها نسبت به او مشکوک شده و او را به راحتی می شناسند. در این حالت، با توجه به عجیب و غریب بودن این انسان (دجال)، مردم به راحتی وی را شناخته و دیگر از وی فریب نمی خورند. زیرا انسانی که یک چشم بوده و چشمش در وسط پیشانی او است، به راحتی قابل شناسایی است. بنابراین دجال نمی تواند واقعاً یک انسان باشد، بلکه احتمالاً نماد یک تفکر، گروه و یا جریان خاصی در آخرالزمان است که خیلی فریبنده و بدون اینکه دیگران متوجه شوند، اعمال شیطانی خود را انجام می دهد. از توصیفاتی که در احادیث و روایات در باب دجال وارد شده است، می توان نتیجه گرفت که دجال یک شخص واحد نیست، بلکه یک جریان و یک تفکر است. بیشتر توصیف ها در مورد دجال به صورت نمادین است و ویژگی هایی که برای دجال گفته شده است، عموماً مربوط به انسان نمی شود. این در حالی است که در مورد سفیانی ( یکی دیگر از دشمنان امام زمان(عج) )، کاملاً ویژگیهای یک انسان بیان شده است. به همین دلیل اکثر علما در مورد سفیانی اتفاق نظر دارند که سفیانی احتمالاً یک انسان است. بسیاری از عالمان بزرگ از جمله آیت الله مکارم شیرازی دجال را نماد حرکات شیطانی « سردمداران ستمگر جهان مادی » می دانند. همچنین مقام معظم رهبری نیز گرچه صریحاً از دجال نام نبرده اند، اما بارها به خطر « نظام سلطه » اشاره کرده اند. از سوی دیگر امام خمینی (ره) هم بارها آمریکا را «شیطان بزرگ» نامیده اند. این نامگذاری ها نشان می دهد که در ورای الفاظ ظاهری، باید به لایه های پنهان معانی روایات نیز توجه کرد. به نظر بنده ی حقیر، تشکیلات جهانی فراماسونری، دجال آخرالزمان است. زیرا شباهت های بسیاری با توصیفات نمادینی که از دجال در روایات آمده است، دارد. همچنین فتنه ای که این تشکیلات جهانی به راه انداخته است، به حق بزرگترین فتنه ی تاریخ است؛ تا آن جا که بزرگترین فتنه گران تاریخ از جمله اسراییل، آمریکا، یهود، بهاییت و… همگی جزیی از این تشکیلات شیطانی هستند. البته نظر ما در مورد دجال بودن فراماسونری، با نظر علمای بزرگی همچون آیت الله مکارم شیرازی و مقام معظم رهبری مغایر نیست؛ زیرا تشکیلات فراماسونری، دقیقآً منطبق بر « استکبار جهانی » و « نظام سلطه » است. در واقع در این مقاله، تلاش داریم تا صحت این ادعا را اثبات کنیم و تطبیق روایات پیرامون دجال را با فراماسونری (استکبار جهانی)، بررسی نماییم. در هر صورت انسان جایزالخطا است و خطا کردن جزیی از ذات انسان می باشد؛ بنابراین ما نیز از این قانون مستثنی نیستیم. در مورد تطبیق دجال با فراماسونری نیز باید ذکر کنیم که ما این مسأله را به صورت احتمال قوی ذکر می کنیم، اما ادعا نمی کنیم که این مطلب صد در صد قطعی است. اگر این تطبیق صحیح نباشد نیز قصور از جانب ما بوده است و اشکالی بر روایات مترتب نیست. البته ترس از اشتباه نباید سبب شود تا از مطالعه در نشانه های ظهور خودداری کنیم؛ زیرا ممکن است که ما نشانه ها را نشناخته و این نشانه ها به وقوع بپیوندند و ما نادانسته گرفتار فتنه های آخرالزمان شویم. اما در طی این مطالعات، باید دقت کنیم که نشانه های ظهور را بدون مطالعه و بی مهابا بر حوادث اطرافمان تطبیق ندهیم؛ بلکه در شرایطی این تطبیق را انجام دهیم که دقیقاً نشانه ها بر حوادث منطبق باشند و ما خودمان آن ها را به یکدیگر ربط ندهیم! از سوی دیگر حتی اگر نشانه ها را بر حوادث اطرافمان تطبیق دادیم، باید مسؤلیت این مسأله را خودمان بر عهده بگیریم و از اشکال گرفتن بر روایات بپرهیزیم؛ زیرا این روایات نبودند که ما را به تطبیق وا داشتند، بلکه ما خودمان این کار را انجام دادیم! با رعایت این مسایل، هم می توانیم نشانه های ظهور را به خوبی مطالعه کنیم و ان شاء الله بدین ترتیب از افتادن در دام فتنه های آخرالزمان بپرهیزیم، هم از افتادن در اشتباهی که عده ای از پیشینیان ما انجام دادند (و به دلیل تطبیق نا به جای نشانه ها بر حوادث اطرافشان عجله کردند و با عدم وقوع ظهور نا امید شدند)، خودداری کنیم. بعد از ذکر این مقدمه ی طولانی، به بیان شباهت های فراماسونری با دجال در روایات اسلامی می پردازیم. این نکته را باید متذکر شویم که در اینجا سعی نموده ایم تا عده ای از نشانه ها را ذکر کنیم که در اکثر روایات، مشترک بوده اند. نشانه های مهمی که در اکثر روایت پیرامون دجال ذکر شده اند و با تشکیلات فراماسونری مشابهت دارند، عبارتند از:

۱ – یک چشم بودن دجال و وجود چشم مذکور در وسط پیشانی. یکی از مهمترین ویژگی های دجال که در روایات متعددی به آن اشاره شده است، یک چشم بودن دجال می باشد: پیامبر (ص) درباره ی دجال فرمودند: « … ما من نبى إلا و قد أنذر قومه و لکن سأقول فیه قولاً لم یقله نبى لقومه تعلمون إنه أعور … » « … هیچ پیامبرى نیست جز اینکه از او برحذر داشته است. ولى من به شما چیزى مى گویم که هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته است: مى دانید که او أعور (یک چشم) است … » همچنین حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند: « … عینه الیمنى ممسوحة والأخرى فی جبهته تضیء کأنها کوکب الصبح، فیها علقة کأنها ممزوجة بالدم … » « … چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است … » بدین ترتیب می توان گفت که یک چشم بودن دجال، نشانه ی مهمی است که می توان با توجه به آن، دجال را شناخت. اما نکته ی شگفت انگیز این که یکی از معروفترین و مهمترین نماد های فراماسونری، علامت یک چشمی « هرم و چشم جهان بین » است که این نماد، دقیقاً مشابه توصیفات معصومین (ع) درباره ی دجال است. نماد بسیار معروف « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری، یک چشم است که در وسط رأس هرم قرار گرفته است؛ از سوی دیگر، معنای دیگر رأس در عربی، « سر » می باشد. همانند توصیف روایات که می گویند: « … او أعور (یک چشم) است … » و « … چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست … »، نماد « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری نیز یک چشم دارد که این چشم در وسط قسمت انتهائی هرم (قسمت رأسی : سری) قرار گرفته است. بنابراین این علامت معروف فراماسونری، با توصیف روایات درباره ی دجال، مطابقت کامل دارد. نکته ی مهم این که علامت « چشم جهان بین » در حالی به عنوان یکی از مهمترین علامت های فراماسونری مطرح می شود که این تشکیلات شیطانی، نه گروه تصویربرداری است و نه کانال تلویزیونی! و استفاده ی این تشکیلات از علامت « یک چشم »، ارتباطی به فعالیت های تلویزیونی و تصویری و … ندارد. بدین ترتیب، استفاده از علامت « چشم جهان بین » در این گروه، بی مسما بوده و قویاً توطئه آمیز می باشد. همانند توصیف روایات درباره دجال «هرم وچشم جهان بین» فراماسونرنیز یک چشم دارد که این چشم در وسط قسمط انتهایی هرم (قسمت رأسی) قرار گرفته است.

۲ – چشم او (دجال) که در وسط پیشانی اوست، مثل ستاره می درخشد.
همان گونه که در مطلب قبل ذکر شد، حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند: « … عینه الیمنى ممسوحة والأخرى فی جبهته تضیء کأنها کوکب الصبح، فیها علقة کأنها ممزوجة بالدم … » « … چشم راست ندارد و چشم دیگر در پیشانی اوست و مانند ستاره ی صبح می درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است … » همان گونه که ملاحظه فرمودید، در حدیث مذکور، یک ویژگی مهم برای « تک چشم » دجال ذکر شده است و آن « درخشنده » بودن چشم دجال می باشد. این ویژگی ذکر شده در روایات نیز به طرز اعجاب آوری با نماد معروف « هرم و چشم جهان بین » فراماسونری مطابقت دارد. زیرا: نام دیگر نماد « چشم جهان بین »، « مثلت نور افشان » است؛ به گونه ای که در تصاویر نماد مذکور، از اطراف « چشم جهان بین »، شعاع های نورانی رسم می گردد. زیرا نماد « چشم جهان بین »، از چشم (Ra) یا خدای خورشید مصریان اقتباس شده است و به همین علت، به صورت « درخشنده » رسم می گردد. نکته ی مهمی که در این رابطه وجود دارد، این است که در نماد «چشم جهان بین» ماسون ها، ویژگی درخشندگی بسیار حایز اهمیت است. از شواهد مهم در این رابطه، می توان به این نکته اشاره کرد که نه تنها نام دیگر نماد « چشم جهان بین »، « مثلت نورافشان » است، بلکه در اطراف این چشم، شعاع های نورانی نیز وجود دارد. حتی در مهر ماسونی آمریکا نیز شعاع های نورانی فقط در اطراف « چشم جهان بین » و مثلث انتهایی هرم وجود دارد و در اطراف نقاط دیگر هرم، شعاع های نورانی موجود نمی باشد. بدین ترتیب در می یابیم که توصیف روایات درباره ی « درخشنده » بودن چشم دجال، با ویژگی های نماد « چشم جهان بیین » فراماسونری مطابقت کامل دارد. عکس راست: نماد«چشم جهلن بین» یا «مثلث نور افشان»عکس چپ: نماد«چشم جهلن بین» یا «مثلث نور افشان» بر روی مهر ماسونی آمریکا و اسکناس ۱ دلاری.دقت کنید که شعاع های نورانی , فقط در اطراف چشم و مثلث انتهایی هرم وجود دارد و در اطراف نقاط دیگر هرم, شعاع های نورانی موجود نمی باشد.

۳ – در وسط چشم دجال، نوشته شده است: کافر به خدا و رسول خدا.پیامبر (ص) در توصیف دجال فرمودند: « … بین عینیه مکتوب: کافر بالله و برسول الله … » « … در وسط چشمش نوشته شده است: کافر به خدا و رسول خدا … » با توجه به روایت فوق و روایات مشابه، در می یابیم که در چشم دجال، نماد کفر یافت می شود. این توصیف روایات درباره ی دجال، با فراماسونری مطابقت زیادی دارد؛ زیرا همانند توصیف روایات که چشم دجال را حاوی نماد کفر دانسته اند، نماد « چشم جهان بین » فراماسونری نیز یک نماد کفرآمیز منسوب به الهه ی خورشید مصری است که به صورت یک « چشم » بر روی بناها، لباس ها، کتاب ها، پیشبند ها و … متعلق به این گروه، خودنمایی می کند. با توجه به مسایل فوق در می یابیم که توصیف روایات مذکور درباره ی دجال، با اوصاف فراماسونری مطابقت دارد. در روایات اسلامی درباره دجال ذکر شده است:« … در وسط چشمش نوشته شده است: کافر به خدا و رسول خدا … ». نماد«چشم جهان بین» فراماسونری نیز یک نماد کفرآمیز مصری است که به صورت یک «چشم» بر روی بناها , لباس ها, کتاب ها, پیشبند ها و … متعلق به این گروه خود نمایی میکند. این مسأله نیز یکی از شواهدی است که مطابقت فراماسونری را با دجال روایات اسلامی نشان می دهد.

۴ – محل « خروج » دجال، « سجستان » یا « خراسان » است. در احادیث گوناگون، محل های متفاوتی به عنوان محل « خروج » دجال ذکر شده است. برای مثال در برخی از احادیث، « سجستان » به عنوان محل خروج دجال ذکر شده و در بعضی دیگر از احادیث، « خراسان » محل خروج دجال دانسته شده است؛ البته در تعدادی از احادیث نیز، « اصفهان » به عنوان محل خروج دجال ذکر شده است. نکته ی بسیار شگفت انگیز این که محل ذکر شده در روایات پیرامون « خروج » دجال، با محل آغاز یورش آخرالزمانی فراماسونری مطابقت دارد که این مسأله نیز فرضیه ی دجال بودن فراماسونری را بیشتر تأیید می نماید. برای فهم بهتر این مطلب، بهتر است که به صورت دقیق تر به یورش آخرالزمانی فراماسونری بپردازیم: در سال ۲۰۰۱، واقعه ی ۱۱ سپتامبر به وقوع پیوست. همان طور که مستحضر هستید، این واقعه دسیسه ای بیش نبود و تنها بهانه ای برای حرکت های تهاجمی غرب، بالاخص سردمداران فراماسونری (آمریکا و انگلیس)، نسبت به مسلمانان بود. این واقعه ی توطئه آمیز، چنان جهان غرب را تحت تأثیر قرار داد که در مدت بسیار کوتاهی، عقاید آخرالزمانی در بین مسیحیان نوانجیلی آمریکا شیوع پیدا کرد. همچنین رسانه های غربی و صنعت سینمای آمریکا، محصولات بی شماری تولید کردند که در این محصولات، دیدگاه های آخرالزمانی ترویج می شد؛ به نحوی که حتی کتاب هایی چون « سپتامبر آخرالزمان = The September Apocalypse » و امثال آن منتشر شدند و فیلم های زیادی نیز در این رابطه در دسترس مخاطبان قرار گرفتند. در همین زمان، هجوم غرب نسبت به مسلمانان شکل جدیدی به خود گرفت؛ به نحوی که در کنار تهاجم فرهنگی که از مدتها قبل در حال اجرا بود، تهاجمات نظامی جدی توسط غرب، به رهبری آمریکا شکل گرفت. همان طور که مستحضر هستید، اولین حرکت تهاجمی فراماسونری در آخرالزمان، حمله به افغانستان بود. این حرکت تهاجمی، به دست کشورهای ماسونی آمریکا و انگلیس، و با پشتیبانی سازمان ماسونی NATO شکل گرفت. (سازمان NATO که شریک دولت ماسونی آمریکا در حمله به افغانستان بود نیز سازمانی ماسونی است که در کتاب « کمیته ی ۳۰۰ کانون توطئه های جهانی » نوشته ی دکتر جان – کولمن، از آن نام برده شده است.) بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که حمله به افغانستان که اولین حرکت تهاجمی غرب نسبت به جهان اسلام در آخرالزمان بود، کاملاً توسط تشکیلات شیطانی فراماسونری شکل گرفت. همان طور که می دانید، افغانستان دارای پهنه ی به نسبت وسیعی است. از مناطقی که در کشور افغانستان وجود دارند، می توان به منطقه ی سیستان اشاره کرد که دقیقاً هم مرز با سیستان ایران است. در واقع سیستان، منطقه ی پهناوری بوده است که بعد از جدایی افغانستان از ایران، بین ایران و افغانستان تقسیم شد و بخش بزرگی از آن، در خاک افغانستان جای گرفت. از دیگر مناطقی که در افغانستان وجود دارد، می توان به منطقه ی خراسان اشاره کرد؛ خراسان نیز منطقه ی وسیعی است که بعد از جدا شدن کشور های همسایه از ایران، بخشی از آن در ایران، بخش زیادی در افغانستان و بخش کوچکی از آن در ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان جای گرفت. با توجه به مطالب گفته شده نتیجه می شود که کشور افغانستان امروز، وارث بخش هایی از سیستان و خراسان قدیم می باشد. حال اگر ما به اولین حرکت تهاجمی فراماسونری در آخرالزمان توجه کنیم، خواهیم دید که این حرکت، با توصیفاتی که روایات اسلامی از مکان « خروج » دجال ارایه می دهند، مطابقت دارد. بدین ترتیب که حرکت نظامی و هجوم ناگهانی فراماسونری به رهبری آمریکا (که دقیقاً مطابق با کلمه ی خروج در روایات است)، از افغانستان شروع شد و همان طور که گفتیم، افغانستان شامل خراسان و سجستان (سیستان) می باشد. به عبارت دیگر، تهاجم نظامی فراماسونری علیه اسلام که ابتدائاً از افغانستان آغاز شد، دقیقاً مطابق پیشگویی روایات درباره ی خروج دجال از خراسان و سجستان می باشد. نکته ی بسیار جالب اینکه، روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که تحلیل فوق را تأیید می نماید: « معاویة بن حکیم، عن محمد بن شعیب بن غزوان، عن رجل عن أبی جعفر علیه السلام، قال: دخل علیه رجل من أهل بلخ. فقال له: یا خراسانی، تعرف وادی کذا و کذا؟ قال: نعم؛ قال له: تعرف صدعاً فی الوادی من صفته کذا و کذا؟ قال: نعم؛ (قال:) من ذلک یخرج الدجال . » « معاویة بن حکیم، از محمد بن شعیب بن غزوان، از مردی از أبی جعفر علیه السلام ( امام محمد باقر (ع) )، نقل می کند: مردی از بلخ (از استان های افغانستان امروز) نزد امام باقر (ع) وارد شد. پس (امام) به او فرمود: ای خراسانی، آیا فلان وادی (دره) را می شناسی؟ (آن شخص) گفت: بله؛ (امام) به او فرمود: آیا شکافی (تنگه ای) را با چنین و چنان خصوصیاتی در آن وادی (دره) می شناسی؟ (آن شخص) گفت: بله؛ (امام فرمود:) دجال از آنجا خروج می کند. » همان گونه که در حدیث فوق ملاحظه فرمودید، امام باقر (ع) محل خروج دجال را بخشی از خراسان دانسته اند که در نزدیکی بلخ و در کشور افغانستان امروزی قرار دارد، که این مسأله با تحلیلی که در رابطه با هجوم فراماسونری به افغانستان ارایه کردیم، مطابقت دارد. با توجه به مطالب ذکر شده، می توان نتیجه گرفت که محل « خروج » فراماسونری در آخرالزمان، با محل خروج « دجال » در روایات اسلامی، مطابقت زیادی دارد. ذکر یک نکته ی مهم: آنچه که در احادیث و روایات در مورد حرکت آخرالزمانی دجال گفته شده است، عمدتاً پیرامون « خروج » دجال است نه « ظهور » وی. تفاوت این دو کلمه، این است که « ظهور » به معنی پدید آمدن و آشکار شدن است، ولی « خروج » به معنی یورش و حرکت تهاجمی است. ذکر یک نکته ی مهم: با توجه به مطالب گفته شده در این بخش از مقاله، نتیجه می گیریم که با فرض دجال بودن فراماسونری، حرکت « خروج » مانند این تشکیلات در افغانستان نشان می دهد که ما به زمان ظهور حضرت قائم (عج) بسیار نزدیک تر شده ایم؛ اما این مطلب به این معنا نیست که حتماً ظهور حضرت قائم (عج) در یک یا دو سال دیگر و یا سی یا چهل سال دیگر به وقوع خواهد پیوست؛ زیرا در روایات اسلامی، فاصله ی مشخصی بین خروج دجال و ظهور حضرت مهدی (عج) ذکر نشده است و زمان هایی که در روایات در این رابطه بیان شده است، عمدتاً کنایی می باشند. برای مثال، در روایتی که فتنه گری دجال را در « چهل روز » بیان می کند، روز اول این چهل روز، برابر یک سال، روز دوم برابر یک ماه و … بیان شده است که این مطلب نشان می دهد « چهل روز » ذکر شده در روایت مذکور، « چهل روز » کنایی می باشد نه « چهل روز » حقیقی. علاوه بر این در روایات مختلف، زمان های متفاوتی برای فتنه گری دجال ذکر شده است؛ برای مثال در بعضی از روایات، مدت زمان فتنه ی دجال « چهل سال » و در برخی دیگر « چهل روز » ذکر شده است. بنابراین نمی توان فاصله ی خروج دجال تا ظهور حضرت مهدی (عج) را حدس زد. از سوی دیگر، « دجال » از نشانه های « حتمی » پنج گانه ی ظهور نیست. به همین دلیل، نمی توان فاصله ی خروج دجال را تا ظهور حضرت قائم (عج) تخمین زد. چرا که تنها وقوع نشانه های « حتمی » ظهور را می توان مبنای نزدیک شدن قریب الوقوع حضرت مهدی (عج) دانست و در غیر این صورت، توقیت (وقت تعیین کردن) برای ظهور، جایز نیست.

۵ – پشت سر دجال چیزی است که مردم آن را نان می بینند.حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند: « … و خلفه جبل أبیض یری الناس أنه طعام … » « … و در پشت او (دجال) کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (غذا) می پندارند … » همچنین پیامبر گرامی اسلام (ص) در طی حدیثی، دجال را چنین توصیف کرده اند: « … معه جنة و نار و جبل من خبز و نهر من ماء … » « … همراه او (دجال)، بهشت و جهنم، و کوهی از نان، و نهری از آب می باشد … » این توصیفات گرچه عجیب به نظر می رسند، اما اگر به صورت کنایی به مفاهیم آن توجه کنیم (همانند بسیاری از احادیث پیرامون دجال)، خواهیم دید که شباهت های زیادی با ویژگی های فراماسونری دارند. برای بررسی این مطلب، لازم است در ابتدای بحث، نگاهی مجدد به اسکناس ۱ دلاری آمریکا (که واحد پول آمریکا و عملاً واحد پول جهان است)، بیندازیم: اسکناس یک دلاری آمریکا در تصویر فوق، اسکناس ۱ دلاری آمریکا را ملاحظه می فرمایید که واحد پول آمریکا و عملاً واحد پول جهان است. (حتی امروزه با وجود حضور رقبایی چون یورو، ۱ دلار آمریکا کماکان واحد پول بین المللی است.) بدین ترتیب اسکناس ۱ دلاری آمریکا، نماد پول، ثروت و رفاه است؛ تا جایی که عکس ۱ دلاری آمریکا، بر روی جلد بسیاری از مجلات اقتصادی به چشم می خورد و نماد ثروت و قدرت می باشد. بدین ترتیب می توان گفت که اسکناس ۱ دلاری آمریکا چیزی است که در نظر اکثر مردم، ثروت، رفاه و … را به همراه دارد و بسیاری از مردم برای به دست آوردن آن، تلاش های بسیاری می کنند و حتی در این راه، گهگاه به اعمال ناشایست نیز دست می زنند. به عبارت دیگر، اسکناس مذکور چیزی است که مردم آن را نان می بینند. (البته جالب است بدانیم که اهمیت پول در بین مردم دنیا به قدری زیاد است که در بسیاری از زبان های دنیا (از جمله فارسی و انگلیسی)، کلمه ی (نان : Bread) به معنای « پول : Money » نیز می باشد.) همان گونه که در بخش های آغازین این مقاله ذکر شد، در پشت اسکناس ۱ دلاری آمریکا، علامت « هرم و چشم جهان بین » وجود دارد. اگر مطابق بحث هایی که در بالا انجام دادیم، علامت ماسونی و یک چشمی « هرم و چشم جهان بین » را به عنوان نماد دجال بپذیریم، خواهیم دید که این پیشگویی روایات در مورد دجال، با فراماسونری مطابقت زیادی دارد؛ بدین ترتیب که نماد « هرم و چشم جهان بین » یا (نماد دجال از نظر ما) در پشت دلار قرار دارد؛ اگر مطابق روایات، به پشت دجال (در اینجا پشت نماد مذکور) توجه کنیم، تصویر اسکناس ۱ دلاری آمریکا را خواهیم دید که واحد پول آمریکا و واحد پول جهان است. در واقع چیزی است که مردم آن را نان (رزق و روزی) می پندارند. علاوه بر این همان گونه که گفته شد، کلمه ی (نان : Bread) در بسیاری از زبان ها از جمله زبان انگلیسی و فارسی و … به معنای پول نیز می باشد. بدین ترتیب سخن روایات را در مورد دجال، می توان بدین گونه نیز با فراماسونری مطابقت داد که: « در پشت دجال (نماد هرم و چشم جهان بین فراماسونری) چیزی است که مردم آن را نان (پول، رزق و روزی، طعام) می بینند. » علامت «هرم و چشم جهان بین» در پشت اسکناس یک دلاری آمریکا. اگر فراماسونری را دجال فرض کنیم و علامت معروف یک چشمی «هرم و چشم جهان بین» را نماد دجال در نظر بگیریم; خواهیم دید که در پشت علامت مذکور, اسکناس یک دلاری آمریکا وجود دارد که واحد پول آمریکا و واحد پول جهان است. انسان ها هر روزه در تلوزیون و برنامه های اقتصادی, آن را مشاهده میکنند و چه بسا که عده زیادی آرزوی بدست آوردن آن را دارند. در واقع چیزیست که مردم آن را نان (رزق و روزی) می پندارند و برای کسب آن گهگاه به اعمال ناشایست نیز دست میزنند. البته لازم به ذکر است که حتی اگر تحلیل فوق را در رابطه با دلار، نادیده بگیریم، شواهد دیگری نیز وجود دارند که تطبیق فراماسونری را بر روایت ذکر شده در رابطه با دجال، تأیید می کنند. برای مثال همان گونه که می دانیم، بخش اعظم ثروت دنیا در اختیار کشورهای غربی، به خصوص آمریکا و انگلیس قرار دارد. همچنین دولت اسراییل نیز از نظر اقتصادی، در وضعیت مناسبی به سر می برد. وضعیت اقتصادی و رفاه مادی کشور های ماسونی باعث شده است تا بسیاری از ساکنان کشور های دیگر (بالاخص کشور های جهان سوم)، به کشور های غربی و در رأس آن ها آمریکا مهاجرت نمایند. تبلیغات فراوان کشور های ماسونی و در رأس آن ها آمریکا، سبب شده است تا عده ی زیادی از مردم جهان، آمریکا را مظهر رفاه مادی و اقتصادی ببینند و این کشور ماسونی را به عنوان مدینه ی فاضله ی دنیوی و سرای خوشبختی بشناسند و حتی برای زندگی در این کشور، رنج های زیادی را متحمل شوند. این مسأله را می توان بر این توصیف روایات درباره ی دجال تطبیق داد: « … و در پشت او (دجال) کوه سفیدی است که مردم آن را طعام (غذا) می پندارند … » بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، تشکیلات فراماسونری با روایات اسلامی مذکور درباره ی دجال، مطابقت زیادی دارد. همان گونه که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، شالوده ی فراماسونری بر پایه ی تعالیم یهودی کابالا بنا نهاده شده است و قوم بنی اسراییل، اولین قومی بودند که تعالیم کابالا را گسترش دادند. در واقع می توان گفت که رابطه ی یهود و فراماسونری، همیشگی بوده است.

۶ – دجال از مادری یهودی زاده می شود. در روایات ذکر شده در مورد دجال، بیان شده است که وی از مادری یهودی زاده شده و اصلیتی یهودی دارد. این مطلب نیز انطباق دجال را بر فراماسونری نشان می دهد. همان گونه که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، شالوده ی فراماسونری بر پایه ی تعالیم یهودی کابالا بنا نهاده شده است و قوم بنی اسراییل، اولین قومی بودند که تعالیم کابالا را گسترش دادند. در واقع می توان گفت که رابطه ی یهود و فراماسونری، همیشگی بوده است. بدین ترتیب می توان گفت که این توصیف ذکر شده در روایات درباره ی دجال، مطابقت زیادی با خصوصیات فراماسونری دارد.

۷ – زنا زادگان، شراب خواران، آواز خوانان، شیطان ها و یهودیها از پیروان دجال هستند.به نظر نمی رسد که این مطلب نیاز به توضیح داشته باشد! زیرا که در قسمت های مختلف مقاله به این مطلب اشاره شده است که فراماسونری، مهمترین و قویترین حامی گروه های شیطان پرست، فاسد و … و قویترین پشتیبان یهودیان صهیونیست است. گروه های مذکور نیز متقابلاً از فراماسونری حمایت کرده و سربازان خط مقدم آن به شمار می روند. از این مسأله نتیجه می شود که توصیف فوق درباره ی دجال، با ویژگی های فراماسونری مطابقت دارد.

۸ – خورشید با او سیر می کند.حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند: « … و تسیر معه الشمس … » « … و خورشید با او سیر می کند … » همان گونه که از متن حدیث پیداست، این روایت نمی تواند بر یک انسان یا موجود زنده دلالت کند. زیرا از یک سو موجود زنده ای وجود ندارد که بتواند همواره و بدون خستگی با خورشید سیر کند. از سوی دیگر، کسی که دایماً در حال سیر با خورشید است، نمی تواند به فریبکاری مردم بپردازد و اعمال خود را انجام دهد. (همچون دجال) چنین تعبیری، احتمالاً برای بیان وسعت عملکرد دجال به کار رفته است و منظور از آن، این است که دجال در تمام نقاط دنیا فعالیت می کند. برای فهم بهتر این مطلب، به یک ضرب المثل معروف انگلیسی توجه فرمایید: « در امپراطوری بریتانیا، خورشید هیچ گاه غروب نمی کند. » مفهوم این ضرب المثل این است که امپراطوری بریتانیا به قدری وسیع است که اگر در انگلستان (مرکز بریتانیا) خورشید غروب کند، در یکی از مستعمره هایش خورشید طلوع خواهد کرد! امروزه نیز آمریکا و انگلیس (کشور های ماسونی) دراکثر نقاط دنیا یا مستعمره دارند و یا پایگاه نظامی احداث کرده اند. با این اوصاف تلویحاً خورشید در آن ها غروب نمی کند! پس می توان گفت که این کشور ها همواره با خورشید سیر می کنند و خورشید را همیشه خواهند دید. با توجه به مطالب فوق، می توان گفت که توصیفات ذکر شده در روایت مذکور درباره ی دجال، مطابقت زیادی با اوصاف فراماسونری دارد.

۹ – ادعای نبوت و در آخر ادعای خدایی می کند.در احادیث اسلامی و روایات پیرامون دجال چنین آمده است که وی ادعای نبوت و پیامبری می نماید؛ علاوه بر این در روایات ذکر شده است که دجال حتی پا را از این گستاخی فراتر می گذارد و (نعوذ بالله) ادعای خدایی نیز می نماید. از جمله احادیثی که به ادعای نبوت دجال اشاره می نماید، حدیث زیر از پیامبر گرامی اسلام (ص) است: « لاتقوم الساعة حتى یخرج المهدى من ولدى، و لا یخرج المهدى حتى یخرج ستون کذاباً کلهم یقولون: أنا نبى. » « قیامت بر پا نمی شود تا وقتی که مهدی (عج) از فرزندانم ظهور کند و مهدی (عج) قیام نمی کند تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند که هر کدام می گویند: من پیامبرم. » همچنین احادیث دیگری نیز وجود دارند که در آن ها ذکر شده است که دجال ادعای خدایی می کند. از جمله ی این احادیث می توان به حدیث زیر از حضرت علی (ع) اشاره کرد: « … ینادی بأعلى صوته یسمع ما بین الخافقین، من الجن و الانس و الشیاطین، یقوم: إلیّ أولیائی؛ أنا الذی خلق فسوى، و قدر فهدى؛ أنا ربکم الاعلى … » « … (دجال) با صدای بلند خود چنان ندا درمی دهد که از مشرق تا مغرب، جن و انس و شیاطین صدای او را می شنوند؛ او می گوید: « بسوی من بیایید ای دوستان من؛ منم آن کسی که آفرید و سپس همه چیز را معتدل و متناسب کرد و روزی هر کسی را تقدیر نمود و همه را به یافتن آن راهنمایی کرد؛ من پروردگار بلند مرتبه ی شما هستم … » بدین ترتیب ملاحظه فرمودید که یکی از خصوصیات مهم دجال این است که در ابتدا ادعای نبوت نموده و سپس ادعای خدایی می نماید. نکته ی مهمی که می توان در این رابطه به آن اشاره کرد، این است که توصیف مذکور که درباره ی دجال بیان شده است، انطباق زیادی با ویژگی های فراماسونری دارد. رهبران و سردمداران فراماسونری در جهان امروز، ادعاهای گزاف بسیاری دارند. عده ای از آن ها خود را به عنوان منجی انسان ها دانسته و تلویحاً ادعای پیامبری می نمایند. بسیاری از آن ها نیز پا را از این فراتر نهاده و با اعمال خود سعی دارند تا خود را هم سطح ذات اقدس خداوندی جلوه دهند. آن ها با این اعمال قصد دارند تا به خیال خام خود، خداوند را به سخره بگیرند و بدین ترتیب گامی در جهت یکی از اهداف مهم فراماسونری (که همانا حذف اعتقادات مذهبی انسان ها است)، بردارند. برای درک بهتر این مطلب، چند مثال را در این زمینه ذکر می نماییم: از مهمترین و برجسته ترین افرادی که در دستگاه فراماسونی دنیای امروز، مشغول خدمت در جهت اهداف این تشکیلات شیطانی است، شخص جرج بوش رییس جمهور آمریکا است. وی که به دلیل خدمات زیاد و تبحر کافی در گروه مخفی و شیطانی (Skull & Bones)، ملقب به (Magog) بوده است، در حال حاضر رهبری سیاسی فراماسونری را پذیرفته است. نکته ی جالب این که جرج بوش بارها در جملات خود عبارتی را به کار برده است که تلویحاً با آن ها « ادعای نبوت » کرده است. مثال زیر، یک نمونه از این ادعاها است: نویسنده ی اندونزیایی در مقاله‌ای با عنوان « رییس جمهوری آمریکا و صدایی از آسمان » نوشت: « بوش در دیدار با محمود عباس اعلام کرده است: از جانب خدا به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده است، از جانب خدا به وی دستور حمله به القاعده و صدام حسین داده شده است و از جانب خدا از وی خواسته شده است تا به حل بحران خاورمیانه کمک کند. » همچنین وی پا را فراتر نهاده و به طور غیر مستقیم از طریق دستگاه تبلیغاتی خود ادعای خدایی نیز کرده است. این مسأله تا آن جا پیش رفته است که طرفداران ابله وی، او را تجلی خدا ( حضرت مسیح (ع) ) می دانند! (در مسیحیت تحریف شده، سه ذات خداوندی وجود دارد: پدر (خدا)، پسر ( عیسی (ع) )، و روح القدس). در رابطه با « ادعای خدایی » جرج بوش، می توان به مثال های زیر اشاره کرد: ۱ – یکی از طرفداران جرج بوش (که همواره به جمهوریخواهان رأی داده است)، در انتخابات سال ۲۰۰۴ میلادی (اواخر دوره ی اول ریاست جمهوری بوش) و در هنگام انتخاب وی برای دومین بار، درباره ی جرج بوش می گوید: « .This is the very first time I felt God was in the White House » (August 11, 2004, The New york Times) « این اولین بار است که احساس می کنم خداوند در کاخ سفید بود. » ۲ – جرج بوش در بین گروهی از اوانجلیکال ها، به عنوان « تجلی خدا » پرستش می شود. در فیلم زیر که از یک کمپ انجیلی به نام « کمپ عیسی : Jesus Camp » اقتباس شده است، ملاحظه می گردد که تعدادی از کودکان، به پای عکس جرج بوش افتاده اند و یک صدا می گویند: « !This is the picture of God = این عکس خداست! ». البته منظور آنها از خدا، حضرت مسیح (ع) است؛ چرا که آنها مسیح را فرزند خدا، و جرج بوش را تجلی مسیح (ع) می دانند. زیرا آن ها اعتقاد دارند که جرج بوش با حمله به عراق و حمایت فراوان از اسراییل، زمینه را برای بازگشت مسیح آماده کرده است. برای دانلود فیلم، اینجا کلیک کنید: (ترجمه ی فیلم در بخش قبلی ارایه شده است.) مثال هایی که ذکر شدند، بخش کوچکی از گزافه گویی ها و ادعاهای سران فراماسونری می باشد. به دلیل طولانی شدن مبحث، از ارایه ی مثال های بیشتر در این رابطه خودداری می کنیم . البته لازم به ذکر است که حتی اگر مثال های فوق را درباره ی فراماسونری نادیده بگیریم، شواهد دیگری نیز هستند که نشان می دهد تشکیلات فراماسونری، امروزه ادعای نبوت و خدایی می کند. برای مثال، سردمداران فراماسونری همواره از دموکراسی و آزادی سخن می گویند و از این الفاظ به عنوان ابزاری برای کشورگشایی و اشغالگری، بهره می برند. آن ها ادعا می کنند که کشورهای جهان باید برای زیستن در صلح و رفاه، به نظم نوین جهانی (New World Order) و دموکراسی غربی اقتدا کنند و این دو پدیده ی شوم را به عنوان پیام آور صلح و پیامبر عصر جدید بپذیرند. علاوه بر ادعای نبوت، تشکیلات فراماسونری ادعای خدایی نیز می کند. بدین ترتیب که خود را در نظر مردم جهان، قادر بر هر کاری نشان می دهد و به دلیل در اختیار داشتن مراکز علمی و قدرت تکنولوژیکی، ادعا می کند که توانایی رسیدن به هر خواسته ای را دارد. از سوی دیگر این تشکیلات شیطانی، خود را معیار حق می داند (نه خداوند متعال)، و اعمال ملت ها را مطابق با خواست خود می سنجد. نمونه ای از این ادعا ها را می توانیم در سخن جرج بوش (یکی از سردمداران فراماسونری) بیابیم که درباره ی جنگ علیه تروریسم! گفت: « کشورها در جنگ علیه تروریسم، یا با ما هستند یا علیه ما. »بدین ترتیب با توجه به مطالب گفته شده، درمی یابیم که فراماسونری نیز همانند دجال ذکر شده در روایات اسلامی، ادعای نبوت و ادعای خدایی می کند. این مطلب نیز یکی دیگر از شواهدی است که فراماسونری را بر دجال منطبق می نماید.

۱۰ – دجال داخل دریاها می گردد و زمین زیر پای او درنوردیده می شود. حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند: « … یخوض البحار و تسیر معه الشمس …… تطوى له الارض منهلاً منهلاً … » « … وارد دریاها می شود و خورشید با او سیر می کند …… زمین در زیر پاهایش درنوردیده می شود … » با توجه در متن روایت فوق، در می یابیم که توصیفات ارایه شده درباره ی دجال، مطابقت چندانی با ویژگی های یک انسان ندارد؛ بلکه این توصیفات بیشتر بر ابزار تکنولوژیک یک تشکیلات دلالت دارد. در واقع با توجه روایت مذکور مطابقت زیادی دارند: « … وارد دریاها می شود (زیر دریایی ها و کشتی ها) و خورشید با او سیر می کند …… زمین در زیر پاهایش درنوردیده می شود (تانک ها و هواپیما ها) … » دجال داخل دریاها می گردد و زمین زیر پای او درنوردیده می شود. بدین ترتیب همان گونه که ملاحظه فرمودید، تشکیلات فراماسونری با روایت اسلامی مذکور درباره ی دجال، مطابقت زیادی دارد.

۱۱ – دجال از زمان پیامبر (ص) یا قبل از ایشان ( زمان حضرت نوح (ع) ) زنده است و عمر طولانی دارد.در بین احادیثی که در باب دجال ذکر شده اند، احادیثی وجود دارند که حکایت از عمر طولانی وی دارند. علاوه بر این، احادیثی نیز وجود دارند که به طور غیر مستقیم، دلالت بر عمر طولانی دجال دارند. نمونه هایی از این احادیث، به شرح زیر می باشند: ۱ – پیامبر گرامی اسلام (ص)، درباره ی دجال فرمودند: « ألا أحدثکم عن الدجال حدیثاً ما حدث به نبی قومه: إنه أعور، و إنه یجیء معه بمثل الجنة و النار، و التی یقول علیها الجنة هی النار؛ إنی أنذرکم کما أنذر به نوح قومه … » « آیا براى شما در مورد دجال حدیثى بگویم که هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته است: او أعور (یک چشم) است، و چیزى همانند بهشت و جهنم با خود حمل مى کند، و چیزی که آن را بهشت می نامد، ولی (در واقع) جهنم است؛ من شما را از او بیم می دهم، آنچنانکه حضرت نوح قومش را از او بیم داد … » ۲ – پیامبر گرامی اسلام (ص)، درباره ی دجال فرمودند: « إنه لم یکن نبی بعد نوح إلا و قد أنذر قومه الدجال، و إنی أنذرکموه … » « هیچ پیامبرى پس از نوح نیامد مگر اینکه امت خود را از دجال بر حذر داشت، و من شما را از او بر حذر می دارم … » با دقت در احادیث فوق، درمی یابیم که مسأله ی دجال صرفاً اختصاص به اسلام و مسلمانان ندارد؛ بلکه موضوع دجال، در زمان های قبل از پیامبر اسلام (ص) و حتی در زمان حضرت نوح (ع) نیز مطرح بوده است. این مسأله نشان می دهد که دجال در آن زمان نیز وجود داشته است؛ زیرا اگر در آن موقع وجود نمی داشت، دلیلی نداشت تا حضرت نوح (ع) قومش را از وی بیم دهد. حال آن که ما می دانیم پیامبران خدا (بالاخص پیامبران اولوالعزم) هیچ حرکت عبثی انجام نمی دادند و این هشدار حضرت نوح (ع) نیز نشان از زنده بودن دجال در زمان وی دارد. با مطالعه ی احادیث فوق، این نتیجه حاصل می شود که تصور چنین عمر طولانی برای یک انسان محال است؛ به ویژه این که آن انسان، دشمن خدا هم باشد. تعداد کمی از انسان ها عمر طولانی داشته اند که همه ی آن ها نیز همچون حضرت نوح (ع)، مومن بوده اند. از جمله بندگان خاص خداوند که عمر بسیار طولانی داشته است، حضرت مهدی (عج) می باشند که اینچنین معجزه وار به خواست خدا زنده و جوان مانده اند. توصیف روایات درباره ی طولانی بودن عمر دجال، فرضیه ای را که بر انسان بودن دجال تأکید می نماید، تضعیف نموده و فرضیه ای را که دجال را یک حرکت فکری، فرهنگی و سیاسی می داند، تقویت می نماید. زیرا همان طور که ذکر شد، تصور چنین عمر طولانی برای یک انسان کافر محال است؛ در صورتی که یک حرکت فکری، فرهنگی و سیاسی می تواند سالیان سال زنده بماند. در مورد فراماسونری نیز در ابتدای مقاله ذکر کردیم که این حرکت شیطانی، مستقیماً از تعالیم الحادی و شیطانی کابالا به وجود آمده است. همان طور که قبلاً ذکر شد، تعالیم کابالا عمری بسیار طولانی دارد و در زمان حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) نیز وجود داشته است. به طوری که این دو بزرگوار به مبارزه با این تعالیم الحادی پرداختند. در واقع مدون ترین و مهم ترین تعالیم کابالایی به زمان های قبل تر بر می گردد و مربوط به زمان مصر باستان می باشد. نکته ی جالب اینکه بنابر مستندات تاریخی، مصریان نیز بخشی از تعالیم الحادی خود را از مهاجران بابلی و بین النهرینی که به مصر مهاجرت کرده بودند، آموخته اند. (البته امروزه تعالیم مصری به عنوان منشأ اصلی تعالیم ماسونی کابالا شناخته می شود، زیرا تدوین یافته ترین قانون الحادی دوران قدیم بود و ماسون ها نیز امروزه از علایم مصری بهره می برند.) بدین ترتیب در این جا نیز فراماسونری با این توصیف روایات مطابقت دارد. زیرا همانگونه که در روایات، از زنده بودن دجال در زمان های قبل از ولادت پیامبر اسلام (ص) سخن به میان آمده است، تعالیم فراماسونری نیز از همان زمان ها وجود داشته اند؛ به نحوی که کابالا (تعالیم اصلی فراماسونری) از زمان وفات حضرت موسی (ع) نیز وجود داشته، و قبل از آن نیز تعالیمی مشابه تعالیم کابالا در مصر و حتی بابل، سومر و بین النهرین رایج بوده است؛ این مسأله نشان می دهد که عمر تعالیم شبه کابالا، به زمان حضرت ابراهیم (ع) و حضرت نوح (ع) نیز بازمی گردد؛ چرا که آن دو بزرگوار در سرزمین بین النهرین، و در زمان حکومت بابلیان و سومریان می زیسته اند و مردمی که در آن سرزمین حضور داشته اند، معتقد به عقاید جاهلی و شبه کابالایی بوده اند. با این اوصاف درمی یابیم که همانند توصیفات روایات درباره ی زنده بودن دجال از زمان حضرت نوح (ع)، تعالیم فراماسونری نیز از همان زمان زنده بوده است و این مسأله نیز فراماسونری را بر دجال منطبق می کند.

۱۲ – دجال یک مرد است.در تعدادی از احادیث، ذکر شده است که دجال « مرد » می باشد. نمونه هایی از این احادیث عبارتند از: پیامبر (ص) در توصیف دجال فرمودند: « الدجال رجل عریض، عینه الیمنى مطموسة … » « دجال مرد چاقى است، چشم راستش معیوب است … » با توجه به حدیث فوق و بسیاری از احادیث دیگر، درمی یابیم که دجال « مرد » است. اما آیا این مسأله می تواند ارتباطی بین فراماسونری و دجال قایل شود؟ واقعیت این است که بیش از ۹۰ درصد از افراد شرکت کننده در گروه های مخفی و ماسونی، مرد هستند. در واقع اجتماعات مخفی و ماسونی عمدتاً اجتماعاتی مردانه هستند. این مطلب تا بدان جا رایج است که در اکثر گروه هایی که نام Freemasonry و Masonry را یدک می کشند، هیچ زنی حق عضویت ندارد و جمعیت مردان در این گروه ها ۱۰۰ درصد می باشد. البته لژ های بسیار کمی در جهان، زنان را نیز به عضویت می پذیرند. نکته ای که حائز اهمیت است، این است که علیرغم جمعیت مردانه ی فراماسونری، این تشکیلات از زنان و گروه های زنانه نیز به عنوان ابزاری قوی استفاده می نماید. برای مثال، صنعت سینمای هالیوود (که توسط یهودیان صهیونیست ساخته و حمایت شده است)، از زیبایی زنان در جهت ترویج فساد و فحشا استفاده می نماید. همچنین گروه های فمینیستی که گروه هایی با ظاهر فریبنده و مدعی آزادی و دموکراسی هستند، ارتباطات بسیار قوی با گروه های فراماسونری دارند و دقیقاً در جهت خدمت به اهداف شیطانی فراماسونری فعالیت می کنند.) در هر حال، تشکیلات فراماسونری اصولاً جمعیت هایی مردانه هستند و این مطلب با توصیف روایات درباره ی « مرد » بودن دجال، مطابقت دارد. این مسأله نیز به نوبه ی خود، تأیید دیگری بر انطباق دجال بر فراماسونری است.

۱۳ – لقب دیگر دجال، « المسیح الدجال » است.لقب دیگر دجال، « المسیح الدجال » است. این لقب، یک لقب شناخته شده برای دجال بوده و حتی در کتب حدیث نیز به آن اشاره شده است؛ به طوری که حتی عبارت مذکور، در نام تعدادی از کتب حدیث نیز به چشم می خورد که از آن جمله می توان به کتاب های « قصة المسیح الدجال و نزول عیسی علیه ‏الصلاة و السلام و قتله ایاه علی سیاق روایة ابی ‏امامة رضی‏الله عنه مضافاً الیه ما صح عن غیره من الصحابة رضی ‏الله‏ عنهم‏ » به قلم « محمد ناصرالدین الالبانی‏ » و کتاب « المسیح الدجال » تألیف « سعید ایوب » اشاره کرد. همانگونه که در بخش های قبلی مقاله ملاحظه فرمودید، مطابق روایات، دجال از نظر اعتقادی کافر است؛ حال با توجه به این مطلب، دلیل اطلاق لفظ « المسیح الدجال » به « دجال » چیست؟ به احتمال قریب به یقین، علت اطلاق لقب مذکور به دجال، این است که او اعمال فریبنده ی خود را در قالب مذهبی انجام می دهد و حتی ادعا می کند که خود وی، مسیح است! اطلاق لفظ « المسیح الدجال » به « دجال »، یکی دیگر از شواهدی است که نشان می دهد فراماسونری با دجال روایات اسلامی مطابقت دارد. زیرا با وجود این که فراماسونری با تمام قوا تلاش می کند تا معبد سلیمان را بسازد و با ساخت این معبد نمادین، تعالیم الحادی را زنده نماید و حکومت جهانی ضد دینی را در بیت المقدس سازمان دهد، اما این هدف شیطانی خود را در قالب شعار فریبنده ی « بازگشت مسیح » جای داده است و عمال خود (یعنی اوانجلیکال ها و صهیونیست های مسیحی) را بر اساس این شعار، هدایت می کند. همان طور که در بخش های قبل دیدیم، ارتباط تعالیم اوانجلیکالی و تعالیم یهودی صهیونیستی با فراماسونری، کاملاً مسجل است. اما همین گروه ها با شعار « بازگشت مسیح » به فعالیت می پردازند؛ تا جایی که حتی پروژه ی تخریب مسجدالاقصی و ساخت معبد سلیمان را نیز به « بازگشت مسیح » ارتباط می دهند. گروه های مذکور، وقایع امروز فلسطین اشغالی را نیز با « بازگشت مسیح » توجیه می کنند و حتی این وقایع را مقدمه ی جنگ کذایی آرماگدون می دانند. این جنگ کذایی که توسط اوانجلیکال ها (صهیونیسم مسیحی) و صهیونیسم یهودی تبلیغ می شود، جنگی است که به ادعای این گروه ها، میان مسیح (ع) و ضد مسیح (دجال) در می گیرد. بنابر این دیدگاه، صهیونیست ها یاور مسیح (ع) هستند و مسلمانان نیز بر علیه مسیح (ع) می جنگند! این در حالی است که عملاً خود آنان (صهیونیست ها) در لشکر دجال قرار گرفته اند. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که فراماسونری با ادعای « بازگشت مسیح » به فریبکاری پرداخته و انسان های معتقد به دوفرقه ی تحت نفوذ فراماسونری، یعنی صهیونیسم مسیحی (اوانجلیسم) و صهیونیسم یهودی را با خود همراه کرده است تا از نیروی آن ها برای رسیدن به اهداف شیطانی اش بهره جوید. این مسأله با روایاتی که لفظ « المسیح الدجال » را برای « دجال » به کار می برند، مطابقت دارد؛ چرا که دجال روایات اسلامی نیز همچون فراماسونری، از مسأله ی « بازگشت مسیح » سوءاستفاده نموده و خود را مسیح واقعی می داند. این مطلب نیز یکی دیگر از شواهدی است که فراماسونری را بر دجال منطبق می نماید.

۱۴ – زیر پای دجال، الاغی است خاکستری رنگ (سفید مایل به تیره)، هر گام الاغ او یک میل راه باشد … از هر موی الاغ دجال نغمه ای به گوش می رسد و آن باعث جذب افراد منافق و کفار می شود.حضرت علی (ع) در پاسخ به سوال یکی از یارانشان درباره ی دجال، می فرمایند: « … تحته حمار أقمر، خطوة حماره میل … » « … در زیر پای او (دجال)، الاغی است خاکستری یا نقره ای رنگ (سفید مایل به تیره)، هر گام الاغ او یک میل راه باشد … » همچنین در روایات دیگر، الاغ دجال چنین توصیف شده است: « … از هر موی الاغ دجال نغمه ای به گوش می رسد و آن باعث جذب افراد منافق و کفار می شود … » از بررسی احادیث فوق در می یابیم که مطالب ذکر شده پیرامون « الاغ دجال »، عمدتاً استعاری و کنایی است. مطمئناً هیچ الاغی یافت نمی شود که دارای ویژگی های فوق باشد و در واقع الاغ در این احادیث، اشاره به موضوع دیگری دارد. شاید بتوان گفت که منظور از « الاغ دجال » در روایات فوق، وسایل ارتباط جمعی است که در سراسر جهان به فعالیت در جهت اهداف آمریکا و اسرائیل می پردازند و با پخش انواع موسیقی ها و شوهای مبتذل، افراد منافق و کفار را به دور خود جمع می کنند. این رسانه ها همانند الاغی که در خدمت ارباب خود است، همواره در جهت خدمت به اربابان خود (آمریکا، اسراییل و بقیه ی کشور های ماسونی) گام بر می دارند. نکته ی مهمی که می توان به آن اشاره کرد، این است که امواج الکترومغناطیسی که به رادیو ها و تلویزیون ها می رسند و باعث پخش موسیقی می شوند، امواج بسیار ریزی هستند که همانند مو از فرستنده ی خود به جهات مختلف پخش می شوند. این امواج علاوه بر حرکت در راستای یک خط به عنوان ذره، در اطراف آن خط نوسان نیز می کنند و به صورت یک موج طی مسیر می نمایند. امواج مذکور دارای طول موج چندین کیلومتری می باشند و در حین انتشار در فضا، با پیمودن هر طول موج (گام)، چند کیلومتر را در فضا طی می کنند. در واقع این امواج با گام های (طول موج های) چند کیلومتری در فضا طی مسیر می کنند و دقیقاً مترادف عبارت (هر گام الاغ او یک میل راه باشد)، رفتار می نمایند. بدین ترتیب ملاحظه فرمودید که انطباق بسیار زیادی بین خصوصیات « الاغ دجال » در روایات اسلامی و « رسانه ها ی صوتی و تصویری » غربی وجود دارد؛ تا جایی که حتی نحوه ی انتشار امواج « رادیویی – تلویزیونی »، مشابه گام های بلند « الاغ دجال » در روایات اسلامی است. توصیف روایات در مورد خر دجال, همراه با معادل های امروزی این توصیفات: زیر پای او الاغی (رسانه های جمعی جوامع غربی و «ماسونی» )است خاکستری یا نقره ای رنگ(رنگ اکثر رادیو ها و تلوزیون ها), هر گام (طول موج امواج رادیویی) الاغ او یک میل (مسافت بسیار طولانی طول موج امواج رادیویی) راه باشد, از هر موی (موج رادیویی) الاغ دجال نغمه ای به گوش می رسد (موسیقی ها و شوهای مبتذل) و آن باعث جذب افراد مناطق و کفار می شود. با توجه به مطالب ذکر شده، در می یابیم که « رسانه های صوتی و تصویری » که امروزه یکی از مهمترین ابزار فراماسونری در جهت بسط سلطه هستند، تطابق فراوانی با توصیفات « الاغ دجال » در روایات اسلامی دارند و از این مسأله نیز می توان استنباط کرد که « فراماسونری » و « وسایل ارتباط جمعی » کشور های غربی، به ترتیب با « دجال » و « الاغ دجال » در روایات اسلامی منطبق هستند. دجال، در « فلسطین » و در کنار دروازه ی « لد » نزدیک « بیت المقدس » کشته می شود.بنابر روایتی مشهور، دجال در « فلسطین » و در کنار دروازه ی « لد » نزدیک « بیت المقدس » کشته می شود. این مسأله نیز از جمله مسایلی است که فراماسونری را بر « دجال » منطبق می سازد. قبل از بیان نحوه ی این تطابق، بهتر است قبل از هر چیز به ارایه ی برخی توضیحات بپردازیم: همان گونه که در بخش های قبلی این مقاله ذکر کردیم، بزرگترین آرمان فراماسون ها و صهیونیست ها، ساخت معبد دروغین سلیمان در شهر مقدس بیت المقدس است. این آرمان تا بدانجا برای آنان اهمیت دارد که برای دستیابی به آن حاضر شده اند سختی های زیادی را به جان بخرند. برای مثال برای تحقق این امر، کشور ماسونی اسراییل را بنیان نهادند و برای حفظ آن، هر گونه جنایتی را در حق مظلومان فلسطینی اعمال کردند. آنان فلسطین اشغالی را به عنوان محل نبرد خود با اسلام برگزیده اند و به زعم خود قصد دارند تا با تخریب مسجد الاقصی و ساخت معبد سلیمان، برای همیشه اسلام و سایر ادیان آسمانی را نابود نمایند. فراماسون ها و صهیونیست ها همچنین در تبلیغات خود، فلسطین اشغالی را به عنوان محل نبرد دروغین آرماگدون (Armageddon) در آخرالزمان معرفی می کنند و مسلمانان را به عنوان طرف مقابل درگیر در جنگ، عنوان می نمایند. با توجه به مطالب فوق، در می یابیم که تشکیلات شیطانی فراماسونری و متحد همیشگی آن یعنی صهیونیسم جهانی، حساب ویژه ای بر روی سرزمین فلسطین اشغالی و به خصوص شهر مبارک « بیت المقدس » باز کرده است و تلاش دارد تا به آخرین اهداف خود در این مناطق جامه ی عمل بپوشاند. اما از سوی دیگر، مسلمانان نیز برای مقابله با صهیونیسم تلاش بسیاری می کنند. به طوری که امروزه گروه های مبارز فلسطینی، حزب الله لبنان، سوریه و ایران، مهمترین مخالفان صهیونیسم بوده و به مقابله با آن می پردازند. از سوی دیگر، آزادسازی « مسجدالاقصی » که اولین قبله ی مسلمین بوده است نیز یکی از مهمترین آرزوهای مسلمانان جهان می باشد که سبب شده است تا برای رفع فتنه ی صهیونیسم از فلسطین اشغالی، اجماعی بین المللی بین مسلمانان تشکیل شود. علاوه بر این واقعیات، روایات فراوانی وجود دارند که خبر از آزادی قدس به دست یاران حضرت مهدی (عج) می دهند که از آن جمله می توان به روایت زیر اشاره کرد: پیامبر (ص) درباره ی زمینه سازان ظهور حضرت مهدی (عج) در نزدیکی ظهور آن حضرت و یا در زمان ظهور ایشان، فرمودند: « … تخرج من خراسان رایات سود، فلا یردها شئ حتى تنصب بإیلیاء … » « درفش هایى سیاه از خراسان خروج مى کند که هیچ چیز قادر به برگرداندن آنها نیست، تا اینکه در ایلیاء (بیت المقدس) به اهتزاز درآیند … » البته با توجه در روایت فوق، به سهولت درمی یابیم که مقصود از پرچم های سیاه روایت فوق، پرچم ابومسلم خراسانی (سردار طرفدار بنی عباس) نمی باشد؛ زیرا پرچم ابومسلم نه در بیت المقدس فرود آمد و نه زمینه ساز ظهور بود. پرچم ذکر شده در روایت فوق، پرچم یاران حضرت مهدی (عج) است که در نزدیکی ظهور ایشان از ایران اسلامی برافراشته شده و به قیام آن حضرت می پیوندد و ان شاء الله به رهبری ایشان در بیت المقدس فرود می آید. (البته لازم به ذکر است که برخلاف روایت مربوط به خروج دجال، منظور از خراسان در روایت فوق و روایات با مضمون مشابه، خراسان ایران است، نه خراسان افغانستان یا تاجیکستان؛ زیرا روایات متعدد و مشابهی وجود دارند که سپاهیان طرفدار حضرت مهدی (عج) را اهل طالقان، ری، قم و … می دانند که همگی مناطقی از ایران اسلامی هستند؛ بنابراین منطقی است که ما نیز این پرچمداران مومن را اهالی خراسان ایران بدانیم، نه خراسان کشورهای دیگر.) در هر حال از آن جا که در روایات مربوط به دجال، محل مرگ دجال سرزمین فلسطین عنوان شده است، به احتمال زیاد، حرکت نظامی پرچمداران فوق به سمت بیت المقدس و قضیه ی قتل دجال به دست حضرت مهدی (عج) یا وزیر ایشان حضرت عیسی (ع) در همان منطقه، به یکدیگر کاملاً مرتبط هستند؛ به نحوی که به نظر می رسد پرچمداران خراسانی (ایرانی)، به رهبری حضرت مهدی (عج) در جنگ با دجال و یارانش شرکت می نمایند و آن ملعون را در نزدیکی بیت المقدس شکست می دهند و حضرت مهدی (عج) برای همیشه دجال را نابود می نمایند. سناریویی که در سطور بالا درباره ی پایان کار دجال تشریح شد، به نحو بسیار دقیقی با ویژگی های فراماسونری شباهت دارد. زیرا همانگونه که در روایات اسلامی، محل اصلی فتنه ی دجال در فلسطین اشغالی و در اطراف بیت المقدس دانسته شده و محل مرگ وی نیز در همان حوالی عنوان شده است، شبکه ی فراماسونری نیز بزرگترین فتنه ی خود را در فلسطین اشغالی و در شهر بیت المقدس پی ریزی نموده است که این فتنه همانا تلاش برای تخریب مسجدالاقصی، ساخت معبد دروغین سلیمان و خونریزی هایی است که در جهت رسیدن به این اهداف انجام شده است. از سوی دیگر، همانند دجال روایات اسلامی، به نظر می رسد که پایان کار فراماسونری نیز ان شا الله در سرزمین فلسطین اشغالی و شهر بیت المقدس روی خواهد داد. چرا که مسجدالاقصی در دنیای امروز به محل نبرد بین جهان اسلام و فراماسونری تبدیل شده است و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز به دنبال انقلاب الهی خود، می رود تا به کمک بقیه ی مبارزین مسلمان، زمینه را برای ظهور قائم آل محمد (ص) آماده کند و به رهبری آن امام بزرگوار، ریشه ی فراماسونری و صهیونیسم را که سردمدار اصلی کفر و طاغوت است، برای همیشه از بن برکند و پیشگویی پیامبر (ص) را پیرامون فتح قدس به دست پرچمداران خراسان، تعبیر نماید. بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، شواهد فوق، بخشی دیگر از شواهدی هستند که فراماسونری را بر دجال روایات اسلامی، منطبق می نمایند. با توجه به شواهدی که ارایه گشت، درمی یابیم که « فراماسونری »، شباهت بسیار زیادی با اوصاف « دجال » روایات اسلامی دارد، هر چند که نمی توان در این مورد به صورت %۱۰۰ مطمئن بود. با توجه به شباهت زیادی که ذکر شد، به نظر می رسد که مسلمانان جهان باید با شتاب بیشتر، اجماع قدرتمندتر و تأثیرگذارتری علیه فراماسونری و صهیونیسم انجام دهند و هر چه سریعتر زمینه را برای ظهور منجی عالم بشریت آماده کنند تا به کمک ایشان بتوانند شر این دجال احتمالی تاریخ را از سر جهان کم کنند و فتنه های ایجاد شده توسط این تشکیلات را که به حق بزرگترین فتنه های تاریخ هستند، خنثی نمایند. 

۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

«پشت پرده کوکا کولا Coca Cola»

بسم الله الرحمن الرحیم

برند کوکا کولا طی سالیان اخیر همواره به عنوان برترین برند تجاری در جهان مشغول فعالیت میباشد. ارزش سهام این شرکت که در حوزه نوشیدنی در سراسر دنیا نامی شناخته شده به شمار میرود با 2% افزایش نسبت به سال 2010 به 71861 میلیون دلار رسید.
این شرکت در سال 1892 توسط فردی به نام آسا کندلر (Asa Candler) تاسیس شد. امروزه در بیش از 200 کشور دنیا چیزی نزدیک به 1.7 میلیارد عدد از این نوشابه مصرف میشود


در حال حاضر بیش از 500 برند تجاری در دنیا تحت نظارت کوکا کولا فعالیت میکنند.برندهایی مانند فانتا (Fanta) و اسپرایت ( Sprite ) از محصولات دیگر این شرکت به شمار میروند. بر اساس گزارشات 42% از فروش این شرکت در داخل ایالات متحده ، 37% در کشورهای مکزیک، هند، چین، ژاپن و برزیل بوده و 20% نیز سهم دیگر کشورها است

این شرکت بر اساس مقتضیات جغرافیایی و فرهنگی با ایجاد برندهای جدید جای پای خود در کشورهای مختلف را باز کرده است و حتی در حوزه نوشیدنی های غیر گاز دار نیز با معرفی برندهایی مانند مینت مید (Minute Maid) ، پاورید (Powerade)، چای طعم دار نستی (Nestea)حضور پر رنگی در این کشورها دارد.

اگرچه برند کوکاکولا در اکثر کشورهای دنیا به عنوان برترین و پرفروشترین نوشیدنی غیر الکلی شناخته میشود، با این وجود در برخی مناطق، مانند خاورمیانه و بخصوص کشورهای مسلمان نتوانسته بازار مناسبی برای خود پیدا کند.


سوءاستفاده از اعتقادات مسلمانان در تبلیغات کوکاکولا


حضور نام کوکاکولا در اکثر حوزه های مهم مانند مسابقات ورزشی، برنامه های تلوزیونی و بازیهای رایانه ای به امری عادی تبدیل شده است. این شرکت به این بسنده نکرد و برای نشان دادن میزان نفوذ خود حتی در خارج از کره زمین، یک منبع تامین نوشابه برای فضا پیمای شاتل طراحی و تولید نمود.


منبع تامین نوشابه

طراحی شده برای فضاپیمای شاتل در سال 1996



این شرکت اگرچه به ظاهر به عنوان برترین برند تجاری در دنیا شناخته میشود اما در پشت پرده مسائل تکان دهنده دیگری وجود دارد که از سال 2000 به بعد هجمه انتقادات در خصوص محصولات و فعالیتهای این شرکت را به همراه داشته است.


تبعیض نژادی و جنایت

شرکت پانامکو (Panamco) در کشور کلمبیا که بزرگترین تولید کننده کوکاکولا در آمریکای لاتین به شمار میرود به استفاده از مزدوران شبه نظامی برای سرکوب رهبران اتحادیه کارگری شرکت متهم شد.

بر اساس گزارشات، شرکت کوکاکولا در کلمبیا مرتکب 179 مورد نقض حقوق بشر در قبال کارگران خود شده است که از این بین 9 مورد منجر به مرگ شده است. خانواده های اعضاء اتحادیه مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفتند. برخی از اعضاء اتحادیه شغل خود در کارخانه را از دست دادند و برخی دیگر در اثر فشارهای وارده مجبور به خروج از اتحادیه شدند.


اتهامات مبنی بر نقش داشتن مدیران شرکت در این حادثه از آنجا قوت گرفت که بر اساس گزارشات امکان دسترسی شبه نظامیان به کارخانه کوکاکولا بدون اطلاع و اخذ تایید از شرکت غیر ممکن بود. در نهایت تعجب و در اثر اعمال نفوذ کوکاکولا مسئولان رسیدگی به این پرونده رابطه میان شبه نظامیان و مدیران شرکت را مورد بررسی قرار ندادند.

در سال 2001 از سوی صندوق بین المللی حقوق کارگران (International Labor Rights Fund) و انجمن کارگران صنعت فولاد ایالات متحده (United Steelworkers of America) در خصوص این پرونده در دادگاه آمریکا علیه کوکاکولا اقامه دعوا شد.


اما در نهایت شگفتی کوکاکولا ایلات متحده به دلیل عدم ارتباط نزدیک با مدیران شرکت در کلمبیا از این اتهام مبرا شد و مسوول نقض حقوق بشر در کوکا کولای کلمبیا شناخته نشد! نمونه مشابه این اتفاق نیز در 1970 در گواتمالا اتفاق افتاد که در جریان آن تعدادی از اعضاء حزب کارگری شرکت کوکاکولا در گواتمالا به طرز مشکوکی به قتل رسیده بودند.


اعتراضات به کوکاکولا در آمریکای جنوبی به حدی رسید که به این شرکت لقب کولای قاتل داده شد


مساله تبعض نژادی در غرب، در شرکت کوکاکولا نیز به شکلی چهره خود را نشان داد. از این رو معترضین در سال 2003 طی جلسه سالیانه کوکاکولا مدعی شدند که افراد سیاه پوست در این شرکت مورد تبعیض واقع شده و به پستهای بالای مدیریتی دست پیدا نمیکنند. بنا بر اظهارات این افراد، سیاه پوستان از دستمزد کمتری نسبت به سفید پوستان برخورداربوده و بیشتر از بقیه در معرض اخراج قرار دارند.


حمایت از آپارتاید افریقای جنوبی
کوکاکولا در سال 1938 وارد بازار افریقای جنوبی شد و با آغاز سیاست آپارتاید (جدایی میان سفید پوستان و سیاه پوستان) در این کشور در 1948 ، این شرکت به سرعت رشد پیدا کرد و با داشتن 4500 کارمند در این کشور به یکی از بزرگترین شرکتهای امریکایی در جمهوری آپارتاید تبدیل شد.

این شرکت تحت حمایت کانل سیستم آپارتاید 90% بازار نوشیدنی افریقای جنوبی را در اختیار داشت و بر اساس گزارش مرکز تحقیقات مسئولیت سرمایه گذاری (Investor Responsibility Research Center) فروش این شرکت در سال 1983 در افریقای جنوبی معادل 5% فروش کوکاکولا در سراسر دنیا بود.


سال رشد و توسعه کوکاکولا در این کشور همزمان با سلطه اقلیت سفیدپوستان و سیستم آپارتاید بر کشور بود. رشد این شرکت با حمایت سیستم نژادپرست افریقای جنوبی به بهای ظلم و سرکوب اکثریت سیاه پوست آن کشور صورت گرفت.


در این تبلیغ کوکاکولا تنها برای سفید پوستان قابل عرضه است


در اواسط 1970 تحت فشار اتحادیه های کارگری و فعالان حقوق بشر افریقای جنوبی شرکت مجبور به ارائه برنامههای آموزشی برای کارگران سیاهپوست خود شد و پس از آن سعی کرد که با استفده از ابزار تبلیغاتی از این اقدام به نفع خود بهره گیرد. با این وجود در سال 1983 دستمزد کارگران سیاهپوست شاغل در شرکت کوکاکولا یک سوم کارگران سفیدپوست بود. علاوه بر این با وجود تغییر سیاست شرکت و امکان ترقی سیاهپوستان به مدارج بالای مدیریتی، در عمل چنین مسالهای به وقوع نپیوست و اوج پیشرفت سیاهپوستان تا سطوح پایین نظارتی در شرکت بود.

با وجود ادعا های شرکت کوکاکولا در خصوص اقدامات شفاف در قبال کارگران، این شرکت تا قبل از وقوع اعتصابات سال 1983 ، اتحایه های کارگری در کارخانه های تولید نوشیدنی را به رسمیت نشناخته بود. علاوه بر این اطلاعات کمی در مورد شرکتهای مستقل و خصوصی تولید محصولات کوکاکولا وجود دارد ،اما بر اساس گزارشات منتشر شده شرایط کارگران در این شرکتها به مراتب وخیمتر بوده است. برای نمونه میتوان به اعتراضات کارگران شرکت اومتاتا (Umtata) در خصوص نژادپرستی و اقدامات بیرحمانه مدیریت در سال 1986 اشاره کرد.


به همین دلایل اکثریت سیاه پوستان آفریقای جنوبی خواستار خروج این شرکت از بازار این کشور و ممنوعیت فروش محصولات آن شدند.


بسیاری از اتحادیه های کارگری خواستار خروج کوکاکولا از افریقای جنوبی بودند


همکاری با آلمان نازی در جنگ جهانی دوم

از نکات جالب توجه و عجیب ارتباط این شرکت آمریکایی با آلمان نازی در طول جنگ جهانی دوم بوده است. این ارتباط که به پیش از جنگ باز میگردد در طول جنگ جهانی نیز ادامه پیدا کرد. دلیل ادامه حیات یک شرکت آمریکایی در کشوری که عقاید فاشیستی و نژاد پرستانه بسیار پر رنگ به نظر میرسید بسیار جالب بود. برای حل این مساله بسیاری از مدیران ارشد شرکت کوکاکولا در آلمان از اعضای حزب نازی انتخاب شدند. بدین ترتیب پس از وقوع جنگ این شرکت همچنان بازار فروش خود در آلمان را در دست داشت.
در هنگام اغاز جنگ، کوکاکولا شروع به توزیع رایگان نوشابه های خود در میان سربازان آمریکایی به عنوان یک نوشیدنی ملی کرد و بدین ترتیب جیره بندی شکر شامل حال این شرکت نشد و از این موضوع به نفع خود استفاده کرد.

ارتش ایالات متحده به شرکت این اجازه را داد که از طریق کارمندانش در مناطق جنگی به توزیع نوشابه میان سربازان اقدام کند. گرچه این اقدام در ظاهر عادی به نظر میرسد اما هدف اصلی و سیاست شرکت به دست آوردن بازار در کشورهایی بود که اخیرا به تسخیر درآمده بود.

این شرکت که به نوعی حامی آمریکا در جنگ به شمار میرفت، چهره دیگر خود را نشان داد و از سوی دیگر در آلمان با استفاده از راهبرد ویژه تبلیغاتی در صدد حفظ بازار این کشور بود. به دنبال ناکافی بودن میزان تولید نوشابه کوکاکولا در آلمان ،پس از پایان جنگ برند فانتا (Fanta) نیز توسط این شرکت وارد بازار شد تا جوابگوی تقاضای بازار باشد.


فعالیت کوکاکولا در آلمان نازی با برند فانتا

کوکاکولا و کنترل ذهن

بر اساس گزارش منتشره از سوی شرمن اسکولنیک (Sherman Skolnick) روزنامه نگار و فعال سیاسی امریکایی شرکت کوکاکولا در برههای از ماده مخدر کوکائین در محصولات خود استفاده نموده است.

به گفته وی تا سال 1989 پس از نوشیدن کوکاکولا (Coke) نوعی حالت سرخوشی به فرد دست میداد. برخی دیگر نیز معتقد بودند که شرکت برای ایجاد یک حس بهتر از نوعی دارو در محصولات خود استفاده میکند.

بر اساس مصاحیه اسکولنیک با یکی از مدیران ارشد شرکت شیمیایی استپان ( Stepan Chemical Company) که مسئول ساخت یک پایگاه مخفی برای کوکاکولا در حومه شیکاگو بود، وی موافق این موضوع بود که در آزمایشات انجام شده در پایگاه مخفی کوکاکولا کوکائین محصول جانبی برگ کاکائو بوده است.

پس از بالا گرفتن شایعات در خصوص پایگاه مخفی کوکاکولا و وجود کوکائین در محصولات این شرکت، در سال 1989 مقامات ارشد سازمان غذا و دارو آمریکا (U.S Food and Drug Administration) شروع به تحقیق در مورد شرکت کوکاکولا کردند. از این به بعد بود که محصولات کوکاکولا آن حالت نشاط و سرحالی گذشته را به مشتریان خود در آمریکا عرضه نمی کرد.


برخی گزارشات از وجود ماده مخدر و اعتیادآور کوکائین در محصولات کوکاکولا خبر داده است.



اما در مقابل، مشتریان این محصول در خارج از مرزهای آمریکا روز به روز در حال افزایش بود، به نوعی که گوی سبقت را از نوشیدنیهای داخلی برخی کشورها نیز ربود . افراد پس از استفاده از این محصول به نوعی به آن اعتیاد پیدا میکردند. شرکت کوکاکولا حتی در تبلیغات خود نیز این حس نشاط و سرخوشی ناشی از مصرف محصولات را منعکس کرده است.


کوکاکولا و رژیم صهیونیستی، رابطه ای عمیق و جدی
رابطه میان کوکاکولا و رژیم صهیونیستی به سال 1966 بازمیگردد. حمایت کوکاکولا از این رژیم به حدی بوده است که طی این سالها به طور پیوسته مورد تقدیر مقامات اسرائیل قرار گرفته و به عنوان یکی از شرکای نزدیک تجاری رژیم صهیونیستی معرفی شده است.


بخشی از درآمد سالانه کوکاکولا برای کمک به اسرائیل اختصاص یافته است

شرکت کوکاکولا همچنین دارای روابط نزدیکی با اتاق بازرگانی مشترک امریکا- رژیم صهیونیستی (AICC) است. مقر این اتاق همانند کوکاکولا در آتلانتا قرار دارد. به نظر میرسد که مدیران ارشد کوکاکولا همواره در هیات رئیسه AICC حضور دارند.


کوکاکولا با حمایت مالی به صورت فعال شرکتهای دیگر را تشویق به سرمایه گذاری در اسرائیل و رشد اقتصاد این رژیم میکند. این حمایت تا آنجا پیش رفته است که تامین پاداش شرکتهای برتر امریکایی در حوزه سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال در اسرائیل را بر عهده گرفته است.


کوکاکولا یکی از اعضای فعال اتاق بازرگانی آمریکا اسرائیل است.


در سال 2007 کوکاکولا در دفتر مرکزی خود میزبان مراسم گالا اتاق بازرگانی مشترک آمریکا-اسرائیل (American-Israel Chamber of Commerce Awards Gala) بود. ریچارد ایزاک، مدیر اسرائیلی شرکت کوکاکولا و مدیر برنامهریزی راهبردی گروه اوراسیا (Eurasia Group) سخنران اصلی مراسم گالا بود.

حمایت مالی از مراسم عقاب طلایی (Eagle Star Awards) اتاق مشترک بازرگانی دو کشور در سال 2009 در راستای قدردانی از لابی اسرائیلی آیپک (AIPAC) و لابی این گروه با مجلس سنای آمریکا و در نتیجه رد درخواست سازمان ملل به اعلام آتشبس در جریان درگیری اسرائیل و فلسطین نیز از سوی شرکت کوکاکولا صورت گرفت.

در همین سال در دفتر مرکزی کوکاکولا از ژنرال بن الیزر (Ben Eliezer)قدردانی شد. این در حالی است که وی به عنوان جنایتکار جنگی تحت تعقیب بوده و مسئول یک سوم جنایتهای صورت گرفته توسط رژیم صهیونیستی در جنگ 6 روزه به شمار میرود.

ریاست اتاق بازرگانی مشترک دو کشور بین سالهای 91 تا 96 به عهده یکی از عوامل موساد به نام موشه ورتیم (Moshe Wertheim ) بود. وی شخصی بود که در سال 1968 باعث شروع به کار شعبه کوکاکولا در اسرائیل شد و از آن زمان تا کنون ریاست این شرکت را به عهده دارد.

آبراهام فینبرگ که از لابی کننده های پر قدرت رژیم صهیونیستی به شمار میرفت تا زمان مرگش در 1998 به عنوان مدیر عامل شرکت کوکاکولا در اسرائیل مشغول به فعالیت بود. او به تنهایی تامین سرمایه ترومن (Truman) در انتخابات ریاست جمهوری را بر عهده گرفت. وی از چنان نفوذی بر رئیس جمهور لیندون جانسون برخوردار بود که رژیم صهیونیستی را از عدم نیاز به امضاء معاهده منع گسترش تسلایحات اتمی (NPT) مطمئن ساخت.

در سال 2007 کوکاکولا هیاتی تجاری از مدیران ارشد خود را با هدف سرمایه گذاری و توسعه فناوری در شرکتهای اسرائیلی اعزام نمود.

این اولین باری بود که اتاق بازرگانی آمریکا-اسرائیل تنها نمایندههای یک شرکت را به اسرائیل اعزام میکنند. پس از این سفر بود که موهتار کنت از برنامه های کوکاکولا برای سرمایهگذاری در جهت پیشرفت صنایع غذایی اسرائیل خبر داد و برای هر نوع سرمایهگذاری مناسب و قابل قبول قول چک سفید داد.

کنت در سخنرانی سال 2009 خود در اسرائیل از تعهد این شرکت به دسترسی مردم به آب سالم خبر داد و این در حالی بود که در چندین کیلومتر دورتر 90 تا 95 درصد آب آشامیدنی مردم غزه (که 65% مصرف کنندگان این آب کودکان بودند) از دسترسی به آب سالم محروم بودند.


این روابط نزدیک از دلایل تحریم کوکاکولا در بین مسلمانان به شمار میرود.